یافتن پست: #شنود

حضرت@دوست
حضرت@دوست

از زبان تو حدیثی نشنودم هرگز
از تو شرمندهٔ یک حرف نبودم هرگز

حضرت@دوست
حضرت@دوست

گفتم:چو بمیرم به ره عشق چه سود است؟
گفتا:که نه این مرحله ی گفت و شنود است،برخیز که نه ننگ بجا مانده و نه نام،
عاشق شو از یاد ببر سختی ایام

هلیا
هلیا
امین حیایی هم رفت
...

حضرت@دوست
حضرت@دوست

غنچه مستور صاحبدل، نمی‌بینی که چون
بشنود، بوی بهار، از پیش بردارد نقاب

حضرت@دوست
حضرت@دوست
(5)
اطلاع پیامبران از عالم غیب

با توجه به آیاتی که علم غیب را ویژه خداوند دانسته‌اند، برخی از علماء چون علامه طبرسی و شیخ مفید، نسبت‌دادن علم غیب به پیامبران و امامان را باوری زشت دانسته و گفته‌اند:‌ هیچ‌یک از علماء شیعه نمی‌پذیرند که کسی جز خدا علم غیب داشته باشند. به باور اینان پیامبران و امامان به وسیله تعلیم خداوند از غیب باخبر می‌شوند.[۹]

علامه طباطبایی، در تفسیر آیات ۲۶ و ۲۷ سوره جن «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً؛ إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ» (داناى نهان است، و كسى را بر غيب خود آگاه نمى‌‏كند؛ جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد)، گفته است: این آیه استثنائی بر آیاتی است که علم غیب را به خدا منحصر می‌کنند و بیان می‌کند که پیامبران نیز به هراندازه که خدا بخواهد، از عالم غیب اطلاع پیدا می‌کنند. به باور وی بر اساس آیات قرآن به پیامبران وحی می شود و وحی نیز از مصادیق غیب است پس پیامبران از غیب آگاهی دارند


سید ایلیا
سید ایلیا
هیچوقت
برای فهمیده شدن
فریاد نزنید،
آنکه شما را بفهمد
صدای سکوتتان را
بهتر می شنود.

FOTROS
FOTROS
رجز آن است ک آغاز کند محشر را
خطبه خواندم ک ببینند دمی حیدر را
بشنود هرچه یهودی که در این عالم هست
پدرم بود ک انداخت در خیبر را
شب صفین که ماه از رخ حیدر می ریخت
یاعلی از دو لب مالک اشتر میریخت


(ع)

حضرت@دوست
حضرت@دوست
و چون همگی در زیر کساء جمع شدیم پدرم رسول خدا دو طرف کساء را گرفت و با دست راست به سوی آسمان اشاره کرد و فرمود: خدایا اینانند خاندان من و خواص و نزدیکانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است می‌آزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد و به اندوه می‌اندازد مرا هرچه ایشان را به اندوه در آورد من در جنگم با هر که با ایشان بجنگد و در صلحم با هر که با ایشان در صلح است و دشمنم با هر کس که با ایشان دشمنی کند و دوستم با هر کس که ایشان را دوست دارد اینان از منند و من از ایشانم پس بفرست درودهای خود و برکت‌هایت و مهرت و آمرزشت و خوشنودیت را بر من و بر ایشان و دور کن از ایشان پلیدی را و پاکیزه شان کن به خوبی.


(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در اب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین چند شکارچی قصد او کردند.

گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نمیتوانست به تندی بگریزد. صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند.

گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ پاهایم که ازآنها ناخشنود بودم نجاتم دادند،اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند!

چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها ناشکر و گله مندیم، پله ی صعودمان باشد و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایه‌ی سقوطمان باشد

Mehrab
Mehrab
راست می گویند،...
زن مردی را می خواهد که مثل
کوه پشتش باشد
و هر بار می گوید: "دوستت دارم"
انعکاسش را صد برابر از آغوش
مردانه اش بشنود....

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
به تو سر بسته و در پرده بگویم
تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را
آنچه گفتند و سرودند...
تو آنی!
خود تو جان جهانی!
گر نهانی و عیانی!
تو همانی که همه عُمر به دنبال خودت نعره زنانی...
تو ندانی که خود آن نقطه ی عشقی...
همه اسرار نهانی...

👤#مولانا
🖤✨️

هادی
هادی
دلم جواب بَلی می‌دهد صلای تو را
صلا بزن که به جان می‌خرم بلای تو را...

به‌جاست کز غم دل رنجه باشم و دل‌تنگ
مگر نه در دل من تنگ کرده جای تو را

تو از دریچۀ دل می‌روی و می‌آیی
ولی نمی‌شنود کس صدای پای تو را

غبار فقر و فنا توتیای چشمم کن
که خضر راه شوم چشمۀ بقای تو را

خوشا طلاق تن و دلکشا تلاقی روح
که داده با دل من وعدۀ لقای تو را...

شبانی‌ام هوس است و طواف کعبۀ طور
مگر به گوش دلی بشنوم صدای تو را

به جبر گر همه عالم رضای من طلبند
من اختیار کنم زآن میان رضای تو را...

دلِ شکستۀ من گفت «شهریارا» بس
که من به خانۀ خود یافتم خدای تو را

صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو