یافتن پست: #شنود

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ما نبودیم و تقاضامان نبود

لطف تو ناگفتهٔ ما می‌شنود

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در اب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین چند شکارچی قصد او کردند.

گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نمیتوانست به تندی بگریزد. صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند.

گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ پاهایم که ازآنها ناخشنود بودم نجاتم دادند،اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند!

چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها ناشکر و گله مندیم، پله ی صعودمان باشد و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایه‌ی سقوطمان باشد.

Shahan
Shahan
درد بی درمان درد نیست گاه پاره ای از تن است
گاه پاره ای از روح
گاه اسم من است
همان اسمی که خدا برای درد هایم گذاشت
و لک میزد برای اینکه بشنود
درست است نام من است
لحظاتی که هیچکس کنارم نبود ومن با اینکه فقط خود را داشتم خودم را اذیت میکردم آنقدر که گاهی دلم میخواست نفس هایم را قطع کنم خسته میشدم از خودم ا عوض میکنم نامم را از دردبی درمان
ولی مشکل من از نامم نیست
فقط جایش مانده و اضافه میشود
اسم من زخم است
زخمی که عالم و آدم ها بر روی آن نمک می پاشد
زخم می ترکد اما وانمود به خوب بودن می کند
بگذریم .....

حضرت@دوست
حضرت@دوست

دم فروبند که چون سایه در این خلوت غم

با کسم نیست سر گفت و شنود ای ساقی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
آواز بلندی تو و کس نشنودت باز
بیرونی ازین پرده ی تنگ شنوایی


حضرت@دوست
حضرت@دوست
آواز بلندی تو و کس نشنودت باز
بیرونی ازین پرده ی تنگ شنوایی


mohamad
mohamad
هرکسی می تواند با رنج های دیگری هم دردی کند اما خشنود شدن از موفقیت های دیگری سرشت بسیار پاکی می خواهد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
چشم و گوشم را پس از این توبه هم دادم به او
او بخواهد باز هم جان را فدایش میکنم

چونکه میترسم صدای ناله ام را بشنود
دزدکی با سوز دل، در خود صدایش میکنم


صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو