یافتن پست: #ساده

رها
رها
چو عاشق می‌شدم گفتم که بُردم گوهرِ مقصود


ندانستم که این دریا چه موجِ خون‌فشان دارد

❤️

شوتن هکیبا
شوتن هکیبا


طراحی برای صفحه‌ی اول ساینا
@hadi

aliaga
aliaga
📚

امتحان پایانی درس فلسفه بود.
استاد فقط یک سوال مطرح کرده بود! سوال این بود:
شما چگونه می توانید مرا متقاعد کنید که صندلی جلوی شما نامرئی است؟

تقریباً یک ساعت زمان برد تا دانشجویان توانستند پاسخ های خود را در برگه 
امتحانی شان بنویسند، به غیر از یک دانشجوی که تنها 10 ثانیه طول کشید تا جواب را بنویسد!

چند روز بعد که استاد نمره های دانشجویان را اعلام کرد، آن دانشجو بالاترین نمره
کلاس را گرفته بود!
او در جواب فقط نوشته بود:
«کدام صندلی؟!»

مسائل ساده را پیچیده نکنید!

aliaga
aliaga
اگه می‌فهمیدیم هیچ شیوه‌ی زندگی‌ای نیست که بتونه ما رو در برابر غم ایمن کنه، همه چیز خیلی ساده‌تر می‌شد. فقط باید بفهمیم که غم هم در عمل، بخشی از ذاتِ شادیه. نمی‌شه شادی رو داشت و غم رو نداشت. البته هر دوی اینها برای خودشون حد و اندازه‌ای دارن، اما هیچ زندگی‌ای وجود نداره که توش بتونیم تا ابد غرق شادی محض باشیم. تصور اینکه چنین زندگی‌ای وجود داره، فقط باعث می‌شه توی زندگی فعلی‌مون بیشتر احساسِ غم کنیم...

سجـــاد
سجـــاد
بدبینی بین باجناق ها از چه زمانی آغاز شد؟

گویند که اولین باجناق‌های جهان به نام های “کافی” و “نعمت”، سوار یک خر بودند.

کافی گفت: اگر یک خر دیگر بود، نعمت بود.

نعمت گفت: همین هم که هست کافی است!

و اینگونه بود که بر اثر یک سوتفاهمی ساده، رابطه باجناق‌ها به هم خورد…:یییی

تا داستانی دیگر بدورود!:ههه

خانوم اِچ
خانوم اِچ
یه خانوم متاهل اعلام حضور کنه کارش دارم

یاس
یاس
اینجا هم که مثل راهرو ببن شمشادا دانشگاه
دل قلوه می پراکنید {-100-}

شامی
شامی
دقت کردین تو خیابون ،تا یه بچه تو ماشینی می بینیم براش دست تکون میدیم یا شکلک درمیاریم :D
عشقم که کوچیکتر بود شبا با ماشین میرفتیم خیابون گردی اونم سرش از پنجره ی ماشین بیرون و لذت میبرد تا اینکه یه بار گفت :
چرا آدما من و میبینن مسخره بازی درمیارن؟:-S=))=))
احساسات فقط خودش بقیه اداشو درمیارن=))

korosh
korosh
مرد باشی یا زن ،
مرگ تمامت می‌کند !
انسان باش تا جاودانه زندگی کنی ...


رابرت_دنيرو

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود، ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت. از شدت درد فریادی زد و سوزن را چند متر دورتر پرت کرد.
مردی حکیم که از آن مسیر عبور می‌کرد، ماجرا را دید سوزن را آورد به کفاش تحویل داد و شعری را زمزمه کرد:
درختی که پیوسته بارش خوری
تحمل کن ‌آنگه که خارش خوری
حکیم به کفاش گفت:این سوزن منبع درآمد توست. این همه از آن فایده حاصل کردی یک روز که از آن دردی برایت آمد آن را دور می‌اندازی! 

اگر از کسی رنجیدیم، خوبی‌هایی که از جانب آن شخص به ما رسیده را به یاد آوریم. آن وقت ضمن اینکه نمک‌نشناس نبوده‌ایم تحمل آن رنج نیز آسان‌تر می‌شود.

?
?
بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است
شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است

آن چنان می فِشُرد فاصله، راه نفسم
که اگر زود، اگر زود بیایی دیر است

رفتنت نقطه پایان خوشی هایم بود
دلم از هر چه و هر کس که بگویی سیر است

سایەای مانده ز من بی تو که در آیِنه هم
طرح خاکستری اش گنگ ترین تصویر است

خواب دیدم که برایم غزلی می خواندی
دوستم داری و این ساده ترین تعبیر است

کاش می بودی و با چشم خودت می دیدی
که چگونه نفسم با غم تو درگیر است

تارهای نفسم را به زمان می بافم
که تو شاید برسی، حیف که بی تأثیر است…

شامی
شامی
با بچه ای که با ذره بین مبل و میسوزونه.
جوهر خودکارو میمکه و میخوره ،
به نظرتون باید چیکار کرد؟{-40-}

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)

_چ‌ِسان‌شیرین‌کنم‌برخویش‌تلخی‌های‌عالم‌را ؟!

+چایی‌بخورˇˇ😌☕🍓..
˓.

صفحات: 14 15 16 17 18

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو