جهت عضویت در شبکه اجتماعی ساینا و دنبال کردنِ عمه خانم تمایل دارید ؟!
شبکه اجتماعی ساینا یک شبکه اجتماعی ِ قدرتمند ِ مبتنی بر وب است که کاربران آن میتوانند یک ارسال با طول بیشتر از 200 کاراکتر بهمراه تصویر، ویدئو، لینک و فایل داشته و با دنبال کردن کاربران، افکار و نظرات خود را با سایرین به اشتراک بگذارند. گروهها، کارمندان، همکاران و انجمنها با ایجاد یک شبکه اختصاصی قادر به ارتباط با یکدیگر بوده و به کمک تکنولوژی آراِساِس میتوانند تازه ترینها را پیگیری نمایند. شبکه اجتماعی ساینا توسط هر وسیلهی متصل به اینترنت از جمله تلفن همراه دنبالپذیر است!
فک کن مامانت چیکار میکرد قدیم باهت
یدونه بوس از پیشانیش بنمایید و بعد با نوازش بهش تذکر بدید
تاثیرش از کتک کاری بیشتره
مبل رو توی تیررس افتاب نمیذاشتم اوه اوه مبلا هم طوسی کمرنگ دیدنی میشن بگو جوهر نخوره تنبلی نمیکنم 12 نهارو اماده می کنم
تصورش
مامان کشش کن
من یه بار داشتم عرق میشدم
از ترس اینکه بمیرم مامانم میزنتم با گریه و التماس خدا پام زدم تو کف رودخونه نجات یافتم
والا من انگده خانم بودم که نگو
که دفعه بعد تکرارش کنه
جای دیگه بذارم جاگیر میشهناهار امادست
موهام و مثل دنددنام سفید کردن اینا
پس خوب شد زنده موندی
چن سالشه پسملت؟
نهار چیه ببینم از مال ما بهتر باشه بیام
از وقتی رفته مدرسه حرف گوش نمیده همش خرابکاری میکنه
مثل من با جمله ی قودوخ حسرتی چکن بوووووق
خرابکاریاشو جمع کن
دوسه ماه دیگه ۹سالش تموم میشه
پلو گوشت
متولد۹۴؟
پسر منم۹۳
پسره منم ۲
باترجمه بوگو که جیگرم حال بیاد
نه مرداد ۹۳
جووون
ینی ای کسی که تو حسرت بچه ای ........آخرشو هر چی دلت خواست میگی
معمولا میگم بر پدرت لعنت
ها پس بزرگتره پسر منم دی۹۳
تو هم بگو
ها تو تخصصی تر گفتی قودوخ میشه کره خرحواسم به این نکته ظریف نبود
مرسی از ترجمه
پس چرا کلاس سوم پسرت؟
دومه
عه پس چرا من تو ذهنمه که چندوقت پیش تو کامنتا گفتی سومه
اقازاده ی استاد هم کلاس سومه فکر کنم
مگه پنجم نبود؟
نه کلاس دومه
استاد مثل اینکه هنوز درگیره درس و مشخ که نمیاد اینجا
عاقا همه شیر توشیر شد چرا
نمیدونم پس دو داریم 3 داریم 5 داریم من و پذرام دست بجنبونیم کلاس اول و 4 جور بشن
مال من یه ضرب میره 4 جهشی
با زودپز؟
من بچه بودم بشقاب می شکست میرفت دعا میکردم فرشته ها
درستش کنن مامانم دعوام نکنه
همینقدر معصوم
همینقدر ساده
😶😶😶😶
بچه ها کنجکاوی هاشونو دارن، سعی کنید تغییرات رو محیط باشه..
چجوری اخه اینجوری شده بچت
خودم اینجوزی باش حرف میزنم آخه
نزن بزا پوست کلفت بشه فردا اومد تو جامعه زود عذاب وجدان نگیره و دلشم نشکنه
نمیتونم آخه مدلم اینه :/
منم اولش اونجوری بودم بعد دیدم بچه نازک نارنجی بار اومد تا حرفی میگن بش غمباد میگیرع میزنه ب گریه پوس کلفدش کردم
خرابکاری میکردی میخواستی دعواتم نکنن
بچه ماست خورده تو این سن کنجکاوی کنهدیگه نمیتونم که مبل و جمعش کنم خونه رو سنتی کنم
والا پسرمنم همین بود بس نمیذاشتم حرفهای بد بگه ،اگه یکی بهش میگفت ناراحت میشدو بهم میگفت مامان فلانی این و گفته بهم