یافتن پست: #ذهنم

بهار نارنج
بهار نارنج
تک و تنها در این بیابون برهوت {-47-}

خانوم اِچ
خانوم اِچ
تا درودی دیگر بدرود 🙂🌱

Maryam
Maryam
کاش اون قدری که تو ذهنم باهات حرف می‌زنم، میتونستم تو واقعیت هم باهات حرف بزنم ..

Behnaz
Behnaz
به خوابی عمیق بدون فکر نیازمندم به شدت{-143-}

WeT
WeT
کاش اون قدری که تو ذهنم باهات حرف می‌زنم، میتونستم تو واقعیت هم باهات حرف بزنم.

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
چه نازن

پریا
پریا
@shahin

شاهین{-142-}
معدن استیکرا کجاست{-157-}

پریا
پریا
@Bagheri63

سلام علی آقا
کجایی؟{-75-}نیستیااااااا{-128-}

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
نبودنت را مینویسم
مینویسم و پاک میکنم
مینویسم و مچاله میکنم
روی کاغذ

چه ورق هایی که سیاه شدند و تا به قدقامتشان خورد و خم شدنم از بسیاریِ اندوه نوشته های نبودنت!
هر آن چه از نبودنت تو به ذهنم می آمد را
روی کاغذ میریختم؛یا ترک بر میداشت یا خم میشد یا آتش میگرفت آخر کار
تو که بودی که با رفتنت دنیا را غم گرفته است؟!
بیا!
که آمدنت بوی بهار میدهد و بودنت صدای جوشش زلال چشمه های پاک...


پریا
پریا
حوصله تامام{-60-}بهناز کجایی برام حوصله بیاری{-128-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست
{-54-}{-54-}{-54-}{-54-}{-54-}{-54-}{-54-}


WeT
WeT
آقا سر چیزای بیخود همدیگه رو ناراحت نکنین 😐😐😐

پریا
پریا
مولانا چه زیبا می گوید
عزیزانم را نه در قلبم دوست می دارم نه در ذهنم؛
چون ممکن است قلبم از حرکت بیفتد و ذهنم دچار فراموشی شود..
دوستانم را با روحم دوست می دارم،
چون نه فراموش می کند و نه از حرکت می افتد...

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
خسته بودم از حرفاشون هندزفری رو گذاشتم توی گوشم و پشت میز کنار پنجره نشستم چشمامو بستم و تصور کردم یه یقه اسکی قهوه ای پوشیدم و بخار لیوان چایی از لیوان بالا میره و منم لای کتاب رو باز میکنم و مشغول خوندنش میشم به این فکر میکنم که همه چی خوب پیش .....نمیره خوب پیش نمیره هیچوقت خوب پیش نمیرفت
حتی وقتی چشمامو میبندم موقع نفس کشیدن احساس میکنم دارم آتیش قورت میدمو موقع فکر کردن صداهاشون توی ذهنمه که برام تصمیم گرفتن و گفتن و گفتن و گفتن و هیچوقت کسی حال منو نپرسید...
این حال. که میگم حال نیستا منظورم اینه که یکی باید اون وسطا پیدا میشد که بهم بگه تا اینجا اومدی کم نیاوردی؟؟؟ بعد من خودمو بندازم تو بغلش و گریه کنم و نترسم که منو بغل نمیگیره از اینکه میخواد آخرش چی بشه نترسم .وسط لحظه هایی که با ذوق منتظرم از جیبش آبنبات چوبی در بیا ره برام نخوابونه تو گوشم بابت کارایی که هیچوقت نکردم.نگران نباشم وقتی باهاش شوخی میکنم جدی بگیره وقتی جدی میگم شوخی بگیره...
دلم میخواد بوی یاس بیاد و و همه چی شبیه بابونههای نارنجی باشه...دلم میخواد غافلگیر بشم و از خوشی گریم بگیره.... دیدگاه....

صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو