g.h.o.l.a.m.a.l.i
می گویند: مسجدی می ساختند، بهلول پرسید: چه می کنید؟
گفتند: مسجد می سازیم.
گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.
سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛
بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟
بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟
فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام،
خدا که اشتباه نمی کند.
donya 👩👧👦
پول ندارم گفتناتونم مثل درس نخوندم گفتنای قبل امتحانتونه. با همتون قهرم
محمّد
یه سریال خیلی خوب معرفی کنید
ali
چوپان و تاجری دوست بودند. هر دو هدف مشترک دور دنیا دیدن را داشتند.
تاجر یک عمر برای هدفش پول جمع کرد
و نهایتا بعد از 30 سال که خواست دور دنیا را ببیند از دنیا رفت و موفق نشد.
چوپان هر روز با گوسفندانش به نقطه ای از دنیا رفت و بعد از 30 سال در نهایت سلامت به شهر اصلیش با کلی ثروت بازگشت.
# برای امروز زندگی کنیم نه برای فردا...
حسام
موقعی که در مراسم دفن کسی شرکت می کنیدسعی کنید اون صحنه آخر که آخرین سنگ لحد را می زارن رو ببینید..سکانس خیلی تأثیر گذاری می تونه باشه ...
همین ک گفتم
بهار نارنجم گفتم منم میخوام منم میخوام قدی قدی دنیا هم مصلمن میخواد مژمینم این سه تا عکس رو میخوایییم تا نبینیم اروم نمیگیییریییم
@i3ahar_sanjab
@donyaa
دنیا و باهار دیدن ک
بعد از دراوردن و لباس بعدی نپوشیدنت رو ک ندیدن
چخه