گل سوم ک خوردیم تو اوج استرس میگم خدایا کمک کن گل بزنیم
فندق ک سرش تو گوشیه خیلی ریلکس میگه دیگه فایده نداره باید خدا خودش بیاد براشون بازی کنه تا ببرن
در این سرای بیکسی
نشستهام به در نگاه میکنم
دریکه آه میکشد
تو از کدام راه میرسی
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانیام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد
درین سرای بی کسی، کسی به در نمی زند
به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند
کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند
نشسته ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
گذرگهی است پُر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند!
چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات؟
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند!
#طبق_پست#فاطمه
یاد استاد ریاضیمون افتادم
به ریاضی اصن توجه نمیکردم
کلاسایی که حضوری نمیزد رو نمیرفتم
وقتایی که میرفتم کتاب میخوندم کاری به درس دادنش نداشتم
جزوه نمینوشتم
میخوابیدم
کلا پرت بودم سر کلاس این بشر فقط یبار رفتم پای تخته
یبار که سرم رو میز بود صدام زد بم گفت داشتم چی میگفتم؟
منم فقط نگاش کردم مقنعمم کج😂😂همه هم خندیدن
بم گفت میخوای سر کلاس من بخوابی اصن نیا همونجا خودمو افتاده فرض کردم
دوتا همکلاسیم ک اوکی ام باهاشون خوب بودن سر کلاسش هرکاری من نمیکردمو اینا میکردن
آخرش چی شد؟
من پاس شدم
اون دوتا افتادن😂😂خرخونمونم افتاد
بعد فیزیک ک خودمو... دادم براش افتادم😂😂
یه کلیپ دیدم از ایلان ماسک که میگفت توو اینستا احساس بدبختی میکردم ، برای همین دیگه پست نذاشتم
فک کن
پولدارترین آدم هم با دیدن ادا اصول و نمایش های ملت افسرده شده بود
بعضی از آدمها در زندگی ات هستند که از همان لحظه ی اول که وارد میشوند
حضورشان عطر و قشنگی خاصی دارد .
همان آدمهایی که با لبخندشان دلتان غنج میرود .
همان هایی که با اولین کلماتشان تا ناکجاآباد رویاها میروید و قند در دلتان آب میشود .
همان آدمهایی که کافیست یک خط روی پیشانیشان بیفتد تا هزار فکر کنید که نکند از شما دلخور است .
دلتان نمی آید اسمشان از صفحه ی گوشی و قلبتان پاک شود و هر لحظه منتظر دیدنشان هستید .
همان آدمهایی که دستانشان اوج گرماس...
من پدرمو سه سال قبل از دست دادم
پدرم توی عملیات کربلای پنج اواخر دی ماه توی شلمچه جانباز شدن
تاوقتی پدرم زنده بودن، هرسال همون شب همگیمون میرفتیم دیدنش و خاطرات اون روزاشو برامون تعریف میکرد
امسال اما بخاطر بیماری مادرم، درگیر ایشون بودیم، یاد اون روزا نکردیم
چند روز قبل چند نفر در فواصل کوتاهی سفر راهیان نور که رفته بودن، برای دوتا از خواهرام گفته بودن یک نفر شبیه پدرتون اونجا دیدیم، از بس شبیه بوده که شک کردیم و رفتیم ازش پرسیدیم فامیلت چیه، اونم دقیقا فامیل پدر منو گفته
یکی از همین زائرا، حتی ازش عکس هم گرفته و آورده برامون...
خیییییلی برامون عجیب بود، چون عکسشم ما دیدیم ، واقعا شبیه پدرم بود
اصلا حال روحی هممونو دگرگون کرده این اتفاق
تحلیل ما از این اتفاق و تقارنش با روزای جانباری پدرم، اینه که پدرم میخواسته بهمون بگه هیچوقت یادتون نره من برای چی رفتم و جنگیدم، روزای سختی که گذروندم رو فراموش نکنید، مخصوصا روزایی که مجروح بودم...
خلاصه اینکه امسال، روز پدرمون بسیار متفاوت بود
نرفتی تاحالا؟ !
من یه توفیق اجباری دوازده روزه نصیبم شد که اگر اونموقع نمیرفتم دیگه موقعیتش برام جور نمیشد
الهی شکر که تونستم برم
یه سال عید، باخانواده برو
گفتم عدالت یه فریضه ی دینی و انسانیه
اینکه یکی مسلمون نیست اما عدالت داره یه بحثه
اما کسی که دینداره باید قضاوتش از روی عدل باشه و باقی مسائلش هم
چون دینش داره بهش می گه چی کار کنه چی کار نکنه.
لا اکراه فی الدین قد تبین رشد من الغی
اگه ضعف داره ضعف خودشه نه دینش
اگه در لباس دینه و کار خلاف دین می کنه مشکل منافقانه خود اون ادمه نه دینش.
اون ادمی که انسانیت رو می فهمه و اسلام رو نشناخته اگه بشناستش قطعا به سمتش میاد
درباره عدالت کشورای دیگم به نظرم می تونی بیشتر تحقیق کنی
موفق باشی عزیزم
این قانون جدید فضای مجازی اگه تصویب بشه و پول بدن یعنی من میتونم از پهنای باند مصرفی شما که تا الآن کلی خرجش میکردم درآمد داشته باشم خیلی باحال میشه اینجوری میتونم روی ساینا امکان ارسال مستقیم ویدیو و صدا رو هم اضافه کنم حتی شاید بتونم امکان تماس تصویری و جلسات تصویری رو هم اضافه کنم چون به جای هزینه درآمد داره برام
فک کن مثلا اوپراتور به خاطر اینکه با دیدن ساینا حجم شما رفته اینترنت خرج کردین قراره به منی که باعثش شدم پول بده در مقابل منم مجبورم به خاطر مصرف پهنای باند به سرور پول بدم سروری که خودش به خاطر مصرف پهنای باند به اوپراتور پول میده خیلی قاراشمیش شده من نمیفهمم
ی تیر بزن خلاص کن دیگ صداش در نمیاد 😎
خودتو 🙃