Abolfazl
دلم میخواد داد بزنم
جوری که شیاطین ازم حساب ببرن
جوری که شیشه های پنجره خرد شه
اهالی منطقه از اون منطقه کوچ کنن
پیشونیه ابلیسو بوس کنم
به قصه ی فریب آدمو حوا گوش کنم
حالا با دشمنم دوست شدم
میخوام سیبی که بهم تعارف میکنه بوش کنم
اینجوری شاید از زمینو هوا دور شدم
تبعید شم به جایی که نباشه مث روز روشن
مهاجر
نخواهی دید جز من، در کسی این سربه راهی را
بـــرای بردن دریــــا بیــــــاور تنگ ماهــــــی را
جدا کردی مسیر خویش را از من ولی دستی
به هــم پیوند داده انتهـــای این دوراهـــــی را
مرا می خواهــی اما در مقابل شرط هم داری
دوباره زنده کردی دوره ی مشروطه خواهی را
بـرای دیدنت فرقـــی ندارد راه و بـی راهه
به مقصد می رسانم هر مسیر اشتباهی را
به عشقت هرکسی شاعر شد از میدان به در کردم
زمانی " مولوی " و این اواخر هم " پناهی " را !
مهاجر
تماشایش رقم می زد خروج از دامن دین را
بنا کرده است در چشمش فلک قصر شیاطین را
اگر دور تو می گردد نظر بر ظاهرت دارد
که پیچک خشک می خواهد تن گل های غمگین را
به عشق اولت شک کن ،که در این شهر و این دودش
درختان شوم می دانند باران نخستین را
مگو این شاخه ی تنها که تنها یک ثمر دارد
چطور از خود جدا سازد اناری سرخ و شیرین را
به این سو هم نگاهی کن،نگاهی درخورم؛یعنی
تفنگ ِ میرزا مشکن غرور ِ ناصرالدین را
چرا جامِ بلورینی بلغزد بر لبِ سینی؟!
چرا باید بترسانی خمارِ دور پیشین را؟!
تو مثل قوم صهیونی که با آن چشم زیتونی
به اشغالت درآوردی دلِ من،این فلسطین را
کمی آن سوی دیدارت چنان شعری نصیبم شد
که درحد کسی چون خود ندیدم آن مضامین را
تو ای شاعر تر از «سیمین!» به «رستاخیز» اگر آیی
بپوشد سایه ی شعرت فروغ هر چه پروین را
غزل هایی که بر رویت اثر گفتی ندارد را
برای ماه می خواندم نظر می کرد پایین را
سر از سنگینی فکر وصالت درد می گیرد
به بستر می برم اما همین سردرد سنگین را
به خوابم آمدی حالا ، نفس بالا نمی آید
بگویم یا نگویم «یا غیاث المستغیثین » را
🙂
WeT
کل ایرانُ گشتن و هعی به خودم لعنت میفرستم که انقد منت کشیدن چرا نرفتم من 😒😒😒
ماریا
بزنم دهن خواهرشوهری که نشد یکبار بری دیدوبازدیدشون و دهنشو به گلایه از این و اون عروس وانکنه، جر بدم!؟؟؟؟؟؟؟
خدا چرا من بلد نیستم جوابشو بدم لالش کنم!؟؟؟؟؟؟
خاک برسر شوهر ذلیل من کنن که جواب این دهن بی صاحاب رو نمیدم
شامی
یه سال دیگه رو پشت سر گذاشتیم؛
چه خوب چه بد
چه تلخ و چه شیرین
آرزو میکنم سال جدید
همون سالی باشه که همیشه منتظرش بودین
سال نو مبارک همگی❤❤❤
هادی
خب رسیدیم به روز آخر سال!
من هنوز نفهمیدم امسال از کجا اومد و کی تموم شد . . .
سالی که گذشت برای هر کدوممون بالا و پایین زیادی داشت تو یه بخشی از آنچه بر ما گذشت مشترک بودیم یا حداقل در جریان اتفاقات هم قرار گرفتیم. دوستان جدیدی به ما اضافه شدن و خانواده ی مجازی ما بزرگتر شد. تونستیم امسال هم به لطف خدا مثل سال های پیش با همدیگه کارهای خیر مشترک انجام بدیم، و تو خوشی و ناخوشی کنار هم باشیم. لطف کنید و کم و کاستی های من رو ببخشید و حلال کنید. دعا کنید در سال پیشِ رو اتفاقات جوری رقم بخوره که بتونم جبران کنم.
امیدوارم سال جدید با اومدن منجی آخر الزمان برای همه مردم خیرخواه دنیا گشایش ایجاد بشه
آرزو میکنم تو سال جدید بهترین ها براتون اتفاق بیفته و همش تو ساینا جشن و سرور موفقیت هاتون رو داشته باشیم.