یافتن پست: #حیا

یاس
یاس
خونه های نسل ما








بعد اسراییل وار اوار میکردن رو سرمون
و جنازه مون بیرون می کشیدن :مظلوم

aliaga
aliaga



۸۳
:گل

a313
a313
...

خانوم میم
خانوم میم
دلم می خواد یکی کتاب حیاه امیر المومنین رو برام بخره :هعی

خانوم میم
خانوم میم
ما مثه سمانه باکلاس ماکلاس نیستیم هر چی دیدیم روش نماز می خونیم



donya
donya 👩‍👧‍👦
یارو میگه از بیست سالگی مستقل شدم رو پای خودم وایسادم.

گفتم ایول چیکار کردی؟؟؟
گفت یکی از پاساژایِ بابام تویِ کیش رو ورداشتم واسه خودم کرایه دادم! 😕

نمیری اینقدر سختی کشیدی داداچ 😑😂

سید
سید
هادی رو نبینید اینطوری عکس از خودت گذاشته شما ببینید

یه زمانی تو بلوغ بود فقط از سیبیلاش عکس میذاشت برامون

🗿🗿🗿

donya
donya 👩‍👧‍👦
از خواب بیدار شی با این صحنه مواجه شی:اکلیلی

aliaga
aliaga
زمان بچگیم خیلی کینه ای بودم و بعد بلوغ کلا سعی کردم اون خصلت زشت وحال بهم زن رو کلا از خودم دورکنم


ولی ی چن ماهیه دوباره اومده سراغم و البته با چن صد درصد شدید تر و واقعا اذیت میشم


ی دو س ماه پیش ی بنده خدایی بهم توهین کردو بعدش هر قدرم ک زمان میگذره نتنها نمیتونم ببخشمش بلکه کینه ام نسبت بهش بیشتر میشه متاسفانه...


راهکار بدین لطفا

محمّد
محمّد
دو تا جوجه مرغ داریم تشنه بودن ظرف آبشون خالی بود
رفته بودن زیر شیر آب اون قطراتی که اطرافش روی زمین ریخته بود رو میخواستن بخورن که نمیشد
از سر کار رسیدم تو حیاط صحنه رو دیدم رفتم ظرف آبشونو پر کردم
با اینکه جلوی چشمشون این کارو کردم اما نفهمیدن و به کارشون ادامه دادن
من هم دیدم نرفتن مجبور شدم دنبالشون کنم و هدایتشون کنم سمت ظرف آب
احتمالا وقتی دنبالشون میکردم بهم فحش میدادن این مگه آزار داره آسایش ما رو به هم می ریزه؟ اما به ظرف آب رسیدن و حسابی آب خوردن
و احتمال داره هیچ وقت هم نفهمن برای چی بهشون سخت گرفتم و دنبالشون کردم
فکر میکنم بعضی رفتارهای خدا با ما هم اینطوریه
ما زبون خدا رو نمی فهمیم که بهمون بگه بریم سمت ظرف آب
نعمتی که خدا جلو چشممون فراهم کرده هم نمی بینیم
خدا مجبور میشه با یکم سختگیری ما رو ببره سمت نعمتی که برامون فراهم کرده
حالا کاش ما بفهمیم اون سختگیری برای چی بوده که اگه نفهمیم ...

خانوم میم
خانوم میم
من نمی فهمم چرا تو خیابون دست عشقشونو می گیرن راه می رن :|
شاید یکی دست نداره خب🚶

aliaga
aliaga
۵۷

:گل




(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💙⃟🦋¦↭ ⎛💜🦄

شامی
شامی
شازده کوچولو گفت : شاید باورت نشه .
گل باتعجب پرسید : چیو؟
شازده کوچولو گفت : اینکه بعضی شبها میشه نخوابید و تا صبح به تو فکر کرد...




خانوم میم
خانوم میم
من نمی مانم میان برزخ وصل و فراق
باید امشب یا ببوسی یا فراموشم کنی

پ ن: اقای فاضل!
برادر! شما هم؟!

صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو