یافتن پست: #حوا

عمه خانم
عمه خانم
نمیدونم چرا وقتی کلیپی درمورد عاشقایی میبینم که بهم نرسیدن یا پست و متنی ازشون میخونم که پر از درد عشق ، ناخوداگاه گریم میگیره:(



Kodaman
Kodaman
انتظار بسی سخت است جنگل را وعده باران ندهید
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت، سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می‌داد. از او پرسید: آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت: چرا‌ ای پادشاه؛ اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت: من الان داخل قصر می‌روم و می‌گویم یکی از لباس‌های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. پادشاه اما به محض ورود به داخل قصر، وعده‌اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود: «ای پادشاه! من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می‌کردم اما وعده لباس گرم تو، مرا از پای درآورد».

عمه خانم
عمه خانم
عزیزای دلم مرسی بابت تبریکای قشنگتون :x خوشحالم که بین همه، شما شدین عشقای من و دارمتون:-*:دسدراز :x دوستای گلم مرسی ازتون:فوریو:x
@shahin 
@Jonz_00 
@i3ahar_sanjab 
@Baran
@elham 
@donyaa 
@Z110 
@aliaga
@alone00
@Beh_Naz
@Nimaqashqayi
@hadi
@fatme
@Samanh
@mohsen1360
@ESRAR1
@KohneSavar
@EDRIS
@Hana_gh




یاس
یاس
الان داشتم میومدم خونه رفتم مغازه که خرید کنم دیدم هافنبرگ داره گفتم بگیرم بیارم خونه با بابام بزنیم چون خیلی دوست داره
اومدم خونه در خونه رو باز کردم یادم افتاد که بابا ۵۶ روزه که نیست :(

»پوریا


این پست دیدم جوری شدم دلم ریخت
ترسی وجودم گرفت اگه یه روزی بابام نباشه
حواسم پرت کردم که این چه فکری دیوانه
بعد یادم افتاد سه سال میشه دیگه
و سه سال پیش این موقع من شب روز بیگارستان بودم و ...

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
« چِشم ها حَقیقت رو میگـن..! »️

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
اومدم اول صبحی براتون الگو بشم رد شدم الان درس عبرت شدوم:خخخ

aliaga
aliaga
روزی اگه هزار بار از پدر مادرکتک بخورید ناسزا بشنویدبازم باید بهشون احترام بزارید وهر وخ دیدیشون پاشونو ببوسید...

WeT
WeT
وقتی یکی باهاتون حرف میزنه
گوش کنید
شاید آخرین حرفاش باشه!

خانوم میم
خانوم میم
:گل
•یک نکته از هزاران

یکی از شاگردان آقای بهجت نقل می کند:
یک شب، درخانه بودم و بچه ها خوابیده بودند
دختر کوچکم را نوازش کردم و بوسیدم و خلاصه او را خواباندم
یکدفعه چشمم به دختر بزرگم افتاد.
نگران شدم و با خود گفتم: نکند او بیدار بوده و دیده است که من دختر کوچکم را بوسیدم و او را نبوسیدم....
فردا که برای درس و بحث خدمت آقای بهجت ره رسیدیم،ایشان نگاهی به من کردند و فرمودند:

ان شاءالله تساوی بین اولاد را رعایت می کنید؟
حواستان جمع که هست؟

صاحب دلان جلد ۱ ( پرده نشین )

یاس
یاس
‏امیدوارم کسی رو داشته باشید
که مردونه پاتون وایسه...

مثل یه مادر که بچه شو با یه بچه
قشنگ تر عوض نمیکنه...-خوبم-



aliaga
aliaga
سلام روزتون بخیر...:گل

از شروع شنبه گذشته تا ب امروز ب غیر از کارای

عادی و روزمره چ کار امام زمان (عج)پسند انجام

دادیم؟؟؟؟لطفا برام کامنت کنید-گل-

خانوم اِچ
خانوم اِچ
الهام کوش😰😰😰

aliaga
aliaga
با ی شلوار پشمی و ی شلوار س لایه ی پشم شیشه دار توبازار سردمه اونوخ طرف با ی تیشرت و شلوارک اومده با زنش میگرده چی میزنن اینطوری میشن آخه؟

donya
donya 👩‍👧‍👦
الی چرا رفته؟:گگگ

donya
donya 👩‍👧‍👦
هرگز اون معلم اول ابتدایی که میگفت
من تو خونتون دوربین دارمو نمیبخشم
من خودم به داخل لوستر مشکوک بودم
وخیلی اوقات با پتو تردد میکردم تو خونه ! :گگگ

صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو