•یک نکته از هزاران
یکی از شاگردان آقای بهجت نقل می کند:
یک شب، درخانه بودم و بچه ها خوابیده بودند
دختر کوچکم را نوازش کردم و بوسیدم و خلاصه او را خواباندم
یکدفعه چشمم به دختر بزرگم افتاد.
نگران شدم و با خود گفتم: نکند او بیدار بوده و دیده است که من دختر کوچکم را بوسیدم و او را نبوسیدم....
فردا که برای درس و بحث خدمت آقای بهجت ره رسیدیم،ایشان نگاهی به من کردند و فرمودند:
ان شاءالله تساوی بین اولاد را رعایت می کنید؟
حواستان جمع که هست؟
صاحب دلان جلد ۱ ( پرده نشین )
چن روز پیش گفتی رفتم بازار اون رانندگی میکرد
اها نه برای خرید تولد بچه ها بود
کدوم بچه ها؟
اره دقیقا