رها
چن تا پست چالشی بزارید، حوصله مون پوکید :/مخ خودمم قد نمیده :/
Saye
همینجا چشم خورد ب یکی دوتا از پستای قدیمیم....
من چقدر عوض شدم... چقدر بی ذوق شدم...
ی لحظه یطور ماتم برد...
یادم نیست چند وقته ک ب کسی نمیگم جانم..
یادم نیست چند وقته دوستام شدن عزیز و میم رو برداشتم از کلماتم...
خیلی وقته گل و برگ جای قلب فرستادنمو گرفته...
اصلا یادم نمیاد اون من من واقعی بود یا این من....
اصلا یادم رفته بود چطوری بودم.... =)
فکر میکردم از اولش آدم بی ذوق و بی حسیم....
چقدر خشک و بی حس شدم من....
یاس
اینو هیچ کی ازم نشنیده و هیچ جا نگفتم
چون اونموقع در قران باز کردیم
امد بود ای مریم از اینجا خارج شو و با احدی حرف نزن
ایام عرفه بود دانشجویی رفتیم کربلا
شانسی یه دختر معصومه نامی از خود تهران صندلیمون جفت هم شد و تمام راه رو رفیق شدیم
دختری چادری با اصالت و مومن
شب عرفه شد و ما تمام خطرات رو به جان خریده بودیم شب عرفه زیر قبه امام حسین باشیم
یکی از وقت هایی که زیارت امام حسین تاکید شده بود همین عرفه س
من کلا به خاطر کم خونی خستگی و خواب دارم ولی اون شب به شدت خوابم می اومد با دوستم گفتم من میرم اون پایین سرداب ابوالفضل چون کولر روشن بود و خلوت اونم گفت ولی من باید برم زیارت چون همه نیتمون برا این شب بوده
من که به خودم نمی تونستم غلبه کنم گفتم لایکلف الله تو برو
من رفتم سرداب
و پنج ده دقیقه گذشت معصومه برگشت گفتم چیشد
گفت اینقد خواب خواب کردی بیا منم نمی تونم برم زیارت شدیدا خوابم میاد
پاشو بریم خوابگاه
شوک بدی بود موندیم بریم یا بمونیم
گفتم ببین بزار قران باز کنم هرچی امد همون می کنیم
ایاتی که امده بود خلاصه اش این بود مریم از این مکان مقدس خارج شو و در مورد این ...
g.h.o.l.a.m.a.l.i
به دانسته هایت
بیش از حد اعتماد نکن
و به ندانسته هایت
بیش از حد بی اعتماد نباش
ندیده، قضاوت نکن
ناشنیده رای نده
azar
عشق جانم از تمام دارایی های دنیا هیچ نمیخواهم
فقط بگذار این دوستت دارم همیشه مال من باشد
نوش جانش
اینا هم مفید هستن
فدات عاره ولی غذا نیستن ک
چشم ، چشم مامان الی
تچکر