یافتن پست: #تیر

aliaga
aliaga
@dearyourselfd کی ازین سید عنبر فروش خبر داره؟؟؟

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

داستان تیرانداز یکی از داستانهای جالب مثنوی است.
جوانی مفلس و بی پول از شدت نداری و فقر دست به دعا می برد و از خداوند تقاضای ثروت می کند. در خواب هاتف غیبی خبر از نقشه گنجی می دهد و خداوند به او می گوید این گنج از آن توست حتی اگر دیگران از این نقشه گنج با خبر شوند.

جوان بعد از دیدن این خواب آن چنان خوشحال شد که در پوست خود نمی گنجید، با شادی و شعف به دنبال نقشه رفت و آن را پیدا کرد. در آن نقشه گفته شده بود که در جایی خاص رو به قبله، تیری در کمان بگذار و هر جا تیر افتاد آنجا را حفر کن و گنج خویش را بردار!

تیرانداز تیری در کمان گذشت و زه را کشید و جایی که تیر افتاده بود را فورا حفر کرد اما گنجی نیافت. با خود گفت بایستی با قدرت بیشتری زه کمان را بکشم. مجددا تیری دیگری در کمان گذاشت ولی این بار نیز گنج را نیافت. خلاصه هر بار با قدرت بیشتری زه را می کشید و تیر را دورتر می انداخت ولی از گنج خبری نبود، هر بار تیرها دورتر می افتاد ولی باز هم از گنج خبری نبود!

این کار آن قدر ادامه پیدا کرد که مردم شهر به او مشکوک شده و خبر به پادشاه رسید، پادشاه که جریان گنج را فهمیده بو

خانوم میم
خانوم میم
ما مثه سمانه باکلاس ماکلاس نیستیم هر چی دیدیم روش نماز می خونیم



Tasnim
Tasnim

یه ختم یس مجرب آسون براتون آوردم از فرداشب شروع میشه.
بیاید انجام بدید کارهاتون راه بیفته

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

کمانگیر پیر و عاقلی در مرغزاری در حال آموزش تیراندازی به دو جنگجوی جوان بود.
در آن سوی مرغزار، نشانه کوچکی که از درختی آویزان شده بود به چشم می ‌خورد.
جنگجوی اولی تیری را از ترکش بیرون می ‌کشد، آن را در کمانش می‌ گذارد و نشانه می‌ رود.
کماندار پیر از او می ‌خواهد آنچه را می‌ بیند شرح دهد.
جنگجو می‌ گوید آسمان را می ‌بینم، ابرها را، درختان را، شاخه‌ های درختان و هدف را.
كمانگیر پیر می ‌گوید كمانت را بگذار زمین، تو آماده نیستی.

جنگجوی دومی پا پیش می‌ گذارد و آماده تیراندازی می شود.
كمانگیر پیر می‌ گوید هر آنچه را که می‌ بینی شرح بده.
جنگجو می ‌گوید فقط هدف را می ‌بینم.
كمانگیر پیر فرمان می‌ دهد پس تیرت را بینداز.
جنگجو تیر را می‌ اندازد و بر نشان می ‌نشیند.
كمانگیر پیر می ‌گوید عالی بود.

💠موقعی كه تنها هدف را می ‌بینید، نشانه‌ گیری‌ تان درست خواهد بود و تیرتان بر طبق میلتان به پرواز در خواهد آمد. بر اهداف خود متمركز شوید.

donya
donya 👩‍👧‍👦
دخملیا به یه سریاتون دعوتنامه فرستادم برا عضو شدن تو گروه دخترونه چک کنید ببینید و عضو شید
حوصله ندارم تک تک بیام پی وی تون:دی
بعضیاتونو هم نمیتونم اد کنم لطف کنید منو فالو کنید تا بک بدم و بتونم ادتون کنم تو گروه:دی
با سپاس از همراهی شما:دی

یاس
یاس
اینم یوزاسیف نبی تون
بینم چند نفر به زلیخا حق میدن :دی

یاس
یاس
🔻 تعدادصفر 💰 نام 🔻

6 میليون
9 میليارد
12 بیليون
15 بیليارد
18 تیريليون
21 تیريليارد
24 کیزيليون
27 کیزيليارد
30 سینكليون
33 سینكليارد
36 سيزيليون
39 سيزيليارد
42 سيتليون
45 سيتليارد
48 ويتليون
51 ويتليارد
54 تيفليون
57 تيفليارد
60 ديشليون
63 ديشليارد

اینا یاد بگیرید به دردتون میخوره
همونطور که انتگرال و مشتق و صرف افعال ماضی مضارع بدردتون خود {-126-}

خانوم اِچ
خانوم اِچ
آلفردو پختم اصلا خوشمزه نبود ینی از ترکیب شیر و خامه بدم میاد :/
پشیمون شدم نپزید

رها
رها
بعد از یسری اتفاقات یهو ب خودت میای میبینی مثلا از سن 27،8سالگی افتادی وسط 40،50سالگی.... :خسته

aliaga
aliaga
اگر بیرون ببینیش

یحتمل سرت رو پایین میندازی ‌
و عبـــــور میکنے ⇦

↤اینجا چطور؟ (دنـــیای مجازی رو میگــم)
حواستـــــ هست !!!

‌‌امان ز لحظـــــه ی غفلتـــــ

که شاهدم هستے...



(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
از همه سروران ، آشپزان ، و غذا خوران :توجه

فرق قورمه گوشت با چلو گوشت چیست ؟ :خنده

یاس
یاس
به حدی از بز حسی رسیدم
اگه یکی بزنت تو گوشمم
حتی نگات نمی کنم بدونم کیه و میرم :هعی

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

یکی نزد حکیمی آمد و گفت: خبرداری فلانی درباره ات چه قدر غیبت و بدگویی کرده!

حکیم با تبسم گفت: او تیری را بسویم پرتاب کرد که به من نرسید؛ تو چرا آن تیر را از زمین برداشتی و در قلبم فرو کردی!؟

💠یادمان نرود، هیچوقت سبب نقل کینه ها و دشمنی‌ها نباشیم.

WeT
WeT
یهو این آهنگ پلی شد
کلی خاطرات مرور شد ،،،



صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو