یافتن پست: #بگویم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
گر بگویم، دل سنگین صدف گردد آب
که به روشن گهران چرخ جفاکار چه کرد


حضرت@دوست
حضرت@دوست
گر بگویم، رگ خوابت بگدازد چون شمع
که شب هجر تو با دیده بیدار چه کرد


ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
حال این روزام نزدیکه به اونجا كه ابتهاج ميگه:

نمی دانم چه می خواهم بگویم،
غمی در استخوانم می گدازد...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
غیرت نگذارد که بگویم که مرا کشت
تا خلق ندانند که معشوقه چه نام است


حضرت@دوست
حضرت@دوست
چه بگویم نگفتم پیداست......

متضاد عشق
تنفر نیست
بی تفاوتی است

حضرت@دوست
حضرت@دوست
فعلا {-18-}یار برفت و یار برفت{-18-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست
چون حکایت کنی از دوست من از غایت شوق
با تو صد بار بگویم که دگر بار بگو


حضرت@دوست
حضرت@دوست
چشمان تو


کمترین کاری که چشمان تو با دل می کند
هرچه جادو بوده را یک باره باطل می کند

قدرتِ اعجازِ آن نازِ نگاه نافذت

در دل دیوانه ام تحصیلِ حاصل می کند

چشم تو پیغمبری با دین و آئینی بدیع
تا نگاهش میکنم لبخند نازل می کند

حس من این ست با چشم تو تنها زنده ام
این مرا گاه از خدایم نیز غافل می کند

آه،می ترسم بگویم دوستت دارم، ولی
بیت آخر را فقط این جمله کامل می کند


حضرت@دوست
حضرت@دوست
ببین=دور نشو
حتی برای یک روز
زیرا که
زیرا که
چگونه بگویم
یک روز زمانی طولانی است
برای انتظار من


حضرت@دوست
حضرت@دوست
چه بگویم نگفته هم پیداست غم این دل مگر یکیو دوتاست




حضرت@دوست
حضرت@دوست
چه بگویم نگفته ام پیداست غم این دل مگر یکی و دوتاست
بهمم ریخته است گیسویی بهمم ریخته است مدتهاست

یا برگرد یا آن دل را برگردان
یا بنشین یا این آتش را بنشان



حضرت@دوست
حضرت@دوست

شاعـر شده ام تا کـه فقط از تـو بگویم
از خنده و از اخم و از آن صورت ماهت

حضرت@دوست
حضرت@دوست
وقت است که بنشینی.گیسوبگشایی........
که با تو بگویم غم شب های جدایی......


حضرت@دوست
حضرت@دوست
گشودم دفترِ شعرم ، که از آن شب بگویم من
که تا مانَد در آن دفتر ، تَبِ آن شام ِرویایی .

صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو