رها
باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا...
جوی و دو جفت چکمه و گل بود و ما دو تا...
وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت
تصدیق گفته های "هگل" بود و ما دو تا...
روز قرار اول و میز و سکوت و چای
سنگینی هوای هتل و ما دو تا...
افتاد روی میز ورقهای سرنوشت
فنجان و فال و بی بی و دل بود و ما دو تا...
کم کم زمانه داشت به هم می رساندمان
در کوچه ساز و تمبک و کل بود و ما دو تا...
تا آفتاب زد همه جا تار شد برام
دنیا چقدر سرد و کسل بود و ما دو تا،
از خواب می پریم که این ماجرا فقط
یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا...
نجمه زارع
محمّد
کیا دارن فوتبال نگاه می کنن؟
محسن
وجودهیچکس غمهاراازبین نمیبرد
اماکمک میکندبا وجودغمها
محکم بایستیم
مثل چترکه باران رامتوقف نمیکند
اماکمک میکندآسوده زیرباران
بایستیم
انسانهابه مهربانی یکدیگرتکیه میکنند
(◍•ᴗ•◍)
⊰بہ نامخالق؏ـشقوزندگانے✨⊱
〈🔥👀〉
چࢪاهمشدنبـٰالیکےهستید؛
کہبهشتڪیہڪنین؟
صافبشینیدمگہخودتونڪمࢪنداࢪید꧇)!💗'✉️
📻⃟🌱
aliaga
چشمهایت
آواز نبود تا بسرایمش ...
شراب نبود
تا بنوشم ش ...
لهجه ی باران بود که
هر شب
آواره ترین،
واژه هایم از فرط تشنگی
بدان پناه می بردند ...
[معصومه قنبری]
g.h.o.l.a.m.a.l.i
سعی کن همیشه در زندگی ات رویاهای بزرگ داشته باشی؛
هر چقدر رویاهات بزرگتر باشن، شانس زنده موندنشون بیشتره.
رویاهای کوچک خیلی زود به وسیلهی باد و باران از میان میرن.
👤ژوئل دیکر
📚پرونده بالتیمور
aliaga
اگر توانِ ماندنت نیست
کسی را در آغوش نگیر
که سکوت میکند
تا صدای نفسهایت را بشنود ...
کسی را در آغوش نگیر
که زود در تو محو میشود
که زود عادت میکند ...
کسی را در آغوش نگیر
که از عشق رنجیده
و پناه میخواهد ...
هرگز شبی بارانی
پرنده را پناه نده
که در تو حبس میشود
که آسمان را فراموش میکند ...❗️
aliaga
رفتن زیاد دیده ایم و بسیار بسیار رفته ایم، از شهرها، از رفاقت ها و عشق ها، از خودمان حتی. و حالا چه تفاوت میکند آفتاب باشد یا باران؟ صبح یا شب؟ تابلوها در افولِ ما غروب میکنند و میگذرند، همراه با خاطره ها، لبخند ها، سیگارها و بوسه ها...
و گذشتن است که همیشه درد دارد، حتی عبور از رنجی که انتهاش رهائی است، حتی گذر از غروبی که فرداش عید است، حتی گذار از روزهای سفت نگه داشتنِ یک عقیدهٔ اشتباه، که البته روشنائی خواهد بود.
اینها را گفتم که خرده نگیریم به اشکِ پشت کاسهٔ آب، هر بار و هربار و هربار تا هزار بار، که اذیتمان نکند گفتن از عشق های گذشته، محبت های منقضی شده، به قار قار کلاغ ها و جیک جیک گنجشک ها اولِ صبح.
اینها را گفتم بل رفتن آسان شود، نشد، نفهمیدند آنها که عجیب نگاه میکردند وقتی با موهای جوگندمی از عشق نوجوانی میگفتیم، یا دوستانی که فقط اسمی ازشان مانده و خاطره ای.
بعد از هزار بار رفتن و جا گذاشتن خودمان، اینجا و آنجا، باز گریه است و مچاله شدن توی صدای چاوشی و کلمات...
و همییین...
g.h.o.l.a.m.a.l.i
در بدترين روزها ؛
اميدوار باش.
هميشه زيباترين باران
از سياهترين ابر مي بارد...
خیلی
عالی بود 👌
عاااالی