aliaga
اگه میفهمیدیم هیچ شیوهی زندگیای نیست که بتونه ما رو در برابر غم ایمن کنه، همه چیز خیلی سادهتر میشد. فقط باید بفهمیم که غم هم در عمل، بخشی از ذاتِ شادیه. نمیشه شادی رو داشت و غم رو نداشت. البته هر دوی اینها برای خودشون حد و اندازهای دارن، اما هیچ زندگیای وجود نداره که توش بتونیم تا ابد غرق شادی محض باشیم. تصور اینکه چنین زندگیای وجود داره، فقط باعث میشه توی زندگی فعلیمون بیشتر احساسِ غم کنیم...
هلیا
💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚
تا ابد در نگاهم تویی
در این قصه پایان راهم تویی
ببین عاشقم حرف رفتن نزن
بی تو باران گرفته تمام لحظه هایم ام
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
WeT
امروز توو یه جاده ای بودم که تو یه لحظه همه جا تاریک شد بارون و تگرگ زد و جاده رو سیل برد ،حس میکردم لحظه های آخر زندگیمه ولی خب دوباره قسر در رفتم 🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂
مآه
در نبودت چشمهایم پُر ز باران میشود
اشک میلرزد به روی گونه غلطان میشود
تا کسی اسمِ تو را میآورد در پیش من
ذهنم از فکر ِ تو مثل یک خیابان میشود
مثل گنجشکی که تیری خورده باشد بی هوا
بر زمین میافتم و قلبم هراسان میشود
هر چه میگردم به دنبالت نمیبینم تورا
دیدنت تنها فقط در خواب آسان میشود
خاطراتم با تو در این ذهن پُر آشوب من
بارها مانند یک سریال اکران میشود
کوچه های شهر را طی میکنم بیاختیار
آرزویم دیدن ِ لبهای خندان میشود
تا به خود میآیم از فکر تو میبینم که باز
کوچهها را رد شدم فکرم پریشان می شود
مآه
تو را تیرباران کردند
تنها
لباسهایت به من رسید
سالهاست
از سوراخهای روی پیراهنت
دنیا را نگاه میکنم...
مآه
تا زمانی که رسیدن ب تو امکان دارد
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد!
زندگی درد قشنگیست به جز شب هایش:)
ک بدون ت فقط خواب پریشان دارد.
یک نفر نیست ت را قسمت من گرداند؟
کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد!
خوابِ بد دیدهام ای کاش خدا خیر کند
خواب دیدهام ک ت رفتی،بدنم جان دارد:/
تکه ای ابر در این چشم نگه داشتهام
ک ب هنگام تماشای تُ باران دارد
شیخ و من هردو طلبکار بهشتیم،ولی
من بِتُ، او ب نماز خودش ایمان دارد:)
aliaga
سر راهت در انتظارم
برده هجرت صبر و قرارم
جز ظهورت ای گل زهرا
به خدا حاجتی ندارم
محسن
گاهی چه بی گناه،دلت پیر میشود
اینجا همان دمیست که زود دیر میشود...
گاهی به رغم تشنگی عشق، عاقبت
با حسرتی فقط، عطشت سیر میشود....
گاهی همان دو چشم که رامت نموده بود
بی رحم چون کمان ،کمانگیر میشود....
گاهی همان گلی که به دل پروراندیش
خارش به سینه ات چه نفس گیر میشود....
گاهی نیایشت که فقط بهر وصل بود
چون نیست قسمتت،به دلت تیر میشود....
گاهی صدای بارش باران که دلرباست
باچتر خاطراتت چه دلگیر میشود....
گاهی مسیر عشق، ز پیکارعقل ودل
از تیزی وخطر،چو شمشیر میشود....
گاهی که منطقت ندهد پاسخی به دل
باید نشست ودید، چه تقدیر میشود
خیلی پیچیده بود
یبار دیگه بخونید
هوای حوصله ابری و ی است
فقط شادی نمیخابم ک ولی غم از حد ک بگذره واویلاست...