aliaga
اونجا که اقبال لاهوری میگه:
" ای که نزدیک تر از جانی و پنهان زِ نِگه
هجرِ تو خوشترم آید زِ وصالِ دگران . "
چقد رابطه لانگ دیستنس رو خوب توصیف کرده !
یاس
همه چیز خیلی گل و بلبل بود
تا اینکه
صاحبخونه هم گفت خونه میخوام بدم اجاره
تخلیه کن 😊
...
آن روزهایی که گفتن "دوستت دارم" حُرمت داشت مردها به دنبال زنی بودند که چشم هایشان بوی نجابت بدهد و زن ها به دنبال مردی که ته مایه بازوانشان امنیت داشته باشد...
آن روز هایی که "دوستت دارم" حُرمت داشت آدم ها در قِبال وابسته کردن دل ها احساس مسئولیت داشتندو بیخود و بی جهت صرفاً برای فرار از تنهایی شب هایشان کسی را وارد زندگی مجهول خود نمی کردند...
آن روز هایی که "دوستت دارم" حُرمت داشت هیچ کس نقابِ عشق بر صورت نمی زد، جنس دوست داشتنشان هم آن قدر پاک بود که اگر حرف از مردانگی یا نجابت می شد آدم را به خنده وا نمی داشت و پایه های عشقشان آن قدر سُست نبود که سر بحث های کوچک عشقِ شان را تعویض بکنند...
اما این روزهای دُنیای امروزی ها خبر از وفاداری و مردانگی و نجابت نیست و یا شاید هم نسل ما سواد رابطه ها را فراموش کرده ایم که این چنین به بَشریت لَطمه می زنیم...
اما شما را به خدا قسم
لطفاً حُرمت واژه ها هارا نگه دارید...
لطفاً به بشریت خدمت کنید...!
خانوم اِچ
کسی از فال ابجد سر در میاره؟
Samira
اگه لیوان رو پسرخونه بشکنه ، میشه "دست وپا چلفتی"😕
اگر دختر خونه بشکنه "فدای یه تار موش"☺️
مادر بشکنه "چشممون زدن"🤓
پدرخونه بشکنه "اینو کی گذاشته اینجا" 😡
ali
دخترہ هفت تا داداش دارہ بعدش
پست گذاشتہ چرا ڪسے با من دوست نمیشہ ؟؟؟
.
.
.
.
.
خب اگہ بروسلے هم زندہ بود با تو دوست نمیشد
لامصب یگان ویژہ دارید تو خونتون ......
مهدی
نمی دونم شاید یه روزی تصمیم بگیری که برگردی، بخوای دنبالم بگردی، خیلی دلت بخواد منو ببینی و با هم حرف بزنیم، دوست داشته باشی یه فرصت دیگه بهت بدم، شایداین بار تو باشی که بخوای خودتو به من ثابت کنی. آره هرچند دیر اما احتمال برگشتنت هست، احتمال اینکه منم قبول کنم ببینمت هست اما میدونی شاید تا اون زمان من دیگه بزرگ و عاقل شده باشم، شاید که از فشار این همه دلتنگی نسبت به همه چیز بی تفاوت بشم. شاید دیگه به اندازه ی الان که برات می نویسم دوست نداشته باشم، اصلا شاید بخوای من و تو ما بشیم اما من دیگه نخوام نه از روی تلافی و انتقام نه، فقط و فقط به خاطر اینکه بهترین روزای زندگیمو باتو سپری نکردم به جاش با یه مشت بغض، حسرت،انتظارو خاطره روزا رو به شب و شبارو به روز رسوندم طوری که قلبم ازسنگ شد. ویژگی سنگو میدونی چیه؟ بذار من بهت میگم.
سفت،سخت،بی روح،خشک وبی احساس. اینارو گفتم که بدونی من سنگ نبودم. منم دل داشتم، یه دل مهربون با کلی آرزو که میخواست قدم به قدم تا ته دنیا با تو باشه، آره عزیزم رفیق نیمه راه بودنت منو تبدیل به سنگ کرد.
چجوری کباب میکنیر؟
کوفته نخود چی داریم
یکم سفت هست
روی توری کبابی میذاریم رو منقل