یافتن پست: #سربازی

مهاجر
مهاجر
اگه من میدونستم آخر عاقبت درس خوندن و بدبختی کشیدن و فلاکت کشیدن آخرش میشه اینی که الان هستم همون دوران راهنمایی کتابارو می‌ریختم تو چاه دسشویی میرفتم کارگری
الان برا خودم اوستا شده بودم
ای تف تو این وضعیت تف

به جای خوندن مطالب چرت و پرت اینو بخونید 2 کلمه چیزی یاد بگیرید.


روزی میرزاکریم آقا بزرگ خان از شاگردان محمدجواد دارخانی به سفارش محمد تقی عبدالهی اصفهانی به همراه آقا میرزامحمد محمدزاده کریم آبادی معروف به میرزاخان و حاج جعفرسبحان ملکی معروف به ملک الخان، خدمت استاد حاج آقا عبدالکریم ابوحجازی معروف به معین العبادی شرف حضوریافتند، ایشان تشریف نداشتند،
همگی برگشتند !!!

آغاااا ی خاطره از شب های قدر بگم براتون...



من قبل خدمت سربازیم حدود سالای ۹۲ و ۹۱ ی مرضی داشتم شب قدر حدود ساعت ۱۲ شب میرفتم قبرستان شهرمون و کنار قبر عمو ی بزرگم ک شهید دوران دفاع مقدس هس جوشن کبیر میخوندم


آغا ی شب ک اونجا بودم بعد از جوشن کبیر چشم افتاد ب چن متر اونورتر ک ی قبر خالی بود و نازه کنده بودنش گفتم برم ی امتحانی کنم ببینم چطوریه


رفتم داخل و دراز کشیدم ی لحظه ی صدایی شنیدم و یکم بلند شدم دیدم ۳ نفر از من مریض تر دارن از بالا میان یکم دقت کردم دیدم طلبه هستن

آخه حوضه پایین قبرستانه
من بلند شدم و از قبر بیرون اومدم و لباسامو گرد گیری کردم ک اونا منو دیدن ب تت پت افتادن منم انگار ن انگار رفتم سوار دوچرخه شدم و رفتم
بیچاره ها فک کردن میت از قبر اومد بیرون:خخخ

:خخخ

خانوم اِچ
خانوم اِچ
یبارم زن عموم دراومد گفت دیگه وقت ازدواجت داره میگذره
عموم بهش گفت تو خودتم همچین زود ازدواج نکردی کییییف کردممم😹😹😹😹

مهاجر
مهاجر
حال روحیم هرروز داره بدتر از روز قبل میشه
نمیدونم اصلا باید چه غلطی بکنم{-128-}

مهاجر
مهاجر
من دارم میرم پیرهن کذاییمو از خیاطی بگیرم
دعا کنید خوب از آب درش آورده باشه😭😭😭

هادی
هادی
داش باشوا مهدی آدام اولوبسان بیت المالی آتیلار ایاغ آلتوا!

میگن وقتی آقا مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورا به پشت تریبون میرسه میبینه یه پتو سربازی انداختن زیر پاش آروم خم میشه اونو جمع میکنه و با احترام خاصی تکونش میده و تا میزنه میذاره روی تریبون بعد آروم پشت تریبون میگه - داش باشوا مهدی آدام اولوبسان بیت المالی آتیلار ایاغ آلتوا! - یعنی خاک تو سرت مهدی آدم شدی بیت المال رو زیر پات میندازن

25 اسفند سالروز شهادت سرلشکر مهدی باکری

fatme
fatme
کمرم نصف شد تا الان مواظب بچه های فامیل بودم
من خودم نیاز به مراقبت دارم
اینارو نسپرین به من پا میشم باهاشون خراب کاری میکنم😑

Hana
Hana
وای من این مدت ک تو بخش سوختگی بودم از هرچی آتیش و آب جوش و گازه میترسم ://

توروخدا چهارشنبه سوری جوگیر نشید :/

Hana
Hana
این روزا فقط دارم ب این فکر میکنم که دانشگاه تموم شد چ غلطی کنم{-75-}
چرا اینقدر زندگی داره پیچیده میشه {-75-}

خانوم میم
خانوم میم
کاش من خونه می موندم یکی دیگه می رفت کارامو می کرد🥴

خانوم میم
خانوم میم
دلم خودکار رنگی می خواد :هعی

ی بنده خدایی اومد ازم خرما گرف کارتشو داد پول خرمارو کم کنم چشمم افتاد ب اسم طرف





کافیه ابراهیمی:خخخ :خخخ

مهاجر
مهاجر
تنهایی خیلی بددردیه🥺

آغااااا فارسی غذای یتیمچه میشه بی پدر مادر؟؟؟؟؟؟؟؟:فکر

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو