یافتن پست: #رستگار

حسام
حسام
هرکس در گروی عمل خویش است

«مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ اَساءَ فَعَلَيْها» فصلت ۴۶

✍ترجمه: «هر كس عمل صالحى كند به نفع خود كرده و هر كس بدى كند به ضرر خود كرده»

aliaga
aliaga



صفحه ۱۱۳

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
📿 🤲🏻 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)


ترتیل صفحه66 از سوره مبارکه آل‌عمران(جزء چهارم)





📿
🤲🏻
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)


ترتیل صفحه63 از سوره مبارکه آل‌عمران(جزء چهارم)



پنج شنبه که می شود
ثانیه هایمان سخت بوی دلتنگی می دهد
و عده ای از عزیزانمان
آن طرف
چشم به راه هدیه ای تا آرام بگیرند
با فاتحه و صلواتی هوایشان را داشته باشیم
🤲🏻
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤

هادی
هادی
تو اول بگو با کیان زیستی پس آنگه بگویم که تو کیستی ...

عزیزان همنشین و هم صحبت شما خیلی روتون تاثیر میذاره حتما به اینکه با کی همنشین و همصحبت هستید دقت کنید

هادی
هادی
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْکرُوا اللَّهَ کثِیراً لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ
ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه با گروهی(از دشمن) روبرو شدید، ثابت قدم باشید و خدا را بسیار یاد کنید تا شما رستگار شوید.
أنفال، آیه 45

aliaga
aliaga

-گل- لطفا همه مشارکت کنید
التماس دعا:گل

نعیم
نعیم
ای کسانی که بیدارید
برید بگیرید بخوابید
که رستگاری در خوابیدن است

تکبیر

حضرت@دوست
حضرت@دوست
سوال..
هل يمُوت الحبُّ حينما تُعرقله الظُّروف ؟

آیا عشق زمانی می میرد که شرایط مانع آن شود؟

جمهوری!
جمهوری!
سلام اقای هادی خیلی تعریف شماهارو دادن که دست به خیر هستین و اینا! برای عید غدیر میخوایم غذا پخت کنیم و تعدادی بین نیازمندا و تعدادی هم بین افراد عادی پخش کنیم. شما هم شریک بشید باشد که رستگار شوید! برا واریز خصوصی پیام بدین شماره کارت بدم. نیاز به گفتن مبلغ و ارسال رسید هم نیست.

واسه آبروداری اقای هادی هم که شده واریزکنید دیگه{-64-}

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
اگ مرامی هم بوده ب اندازه خودش خرج کردیم دیگ بیشتر از این خرج کنیم ول خرجی میشعه:خخخ

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

کاروانی در نزدیک نیشابور در کاروانسرایی شبی را ساکن شدند. در آن کاروان جوانی به نام احمد بود که بسیار ساده و خوش قلب بود. که به خاطر سادگی اش به او احمد بیچاره می گفتند.
شبی در کاروان جنجال شد و هر کس سویی دوید تا اموال خود در جایی پنهان کند که از دست راهزنانی که در حال حرکت به کاروانسرای نیشابور بودند، در امان باشند.
احمد بیچاره، ۴۰ سکه با ارزش طلای اشرفی در جیب خود داشت. دوستش به او گفت: احمد، برو و این طلاها را در بیرون کاروانسرا خاک کن . احمد گفت: اگر خدا بخواهد یقین کن کسی نمی تواند بدزدد و من در عمرم دروغ نگفته ام .
راهزنان رسیدند و تاراج شروع شد. دوست احمد گفت: برو در گوشه ای در کاروانسرا نزد شتران بخواب. چون دارایی تو در جیب توست و اگر خواب باشی کسی بیدارت نمی کند. احمد گفت: من چنین نمی کنم.
اهل کاروان چون طلاها را پنهان کرده بودند، راهزنان چیزی از طلا ها نیافتند. احمد، نزد راهزنان رفته و گفت: ۴۰ طلای اشرفی در جیب دارم بیایید و از من بگیرید...
هر راهزنی که این جمله را می شنید بر این جمله می خندید و می گفت دیوانه است و کسی سمت او نمی رفت...
ادامه دارد....

aliaga
aliaga
آقاااااااا تو انتخابات برترین خطات های ساینا



شرکت کنید



باشد ک رستگار شوید{-36-}{-93-}{-108-}{-114-}{-129-}{-131-}{-148-}{-154-}{-156-}

aliaga
aliaga
اول

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو