ݥـآ ديـگـڔآݩ ڔا ديـڔ ݦـيـݜــݩــآښــيـݦ ۅ خـۅدݥـآݩ ڔا دیــرټــڔ . . . :)

مشخصات

موارد دیگر
ᴍᴀʜɪ
1413 پست

دنبال‌کنندگان

(55 کاربر)

بازدیدکننده

برچسب ‌های کاربردی

IMG_20190725_161238_464.jpg IMG_20190725_154556_275.jpg IMG_20190717_215514_602.jpg IMG_20190715_153459_424.jpg
ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ






دوستان بنظرتون کد اینا چی باشه بهتره؟؟؟:هوم

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
بیچاره پاییز

دستش نمک ندارد...

این همه باران به آدم ها میبخشد، اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او میزنند.

خودمانیم ...

تقصیر خودش است ؛

بلد نیست مثل " بهار" خودگیر باشد

تا شب عیدی زیر لفظی بگیرد و

با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد ...

سیاست " تابستان " را هم ندارد

که در ظاهر با آدم ها گرم و صمیمی باشد

ولی از پشت خنجری سوزناک بزند

بیچاره .....

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
لعنت به دنیایے ڪہ...

باید خیانت ڪنے تادیوانہ ات باشند؛

باید دروغ بگے تا توفڪرت باشند؛

باید مدام رنگ عوض ڪنے تادوستت داشتہ باشند؛

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
باید بلد شد ؛
گذشتن از بعضی آدم ها را !
گذشتن از تمامِ وابستگی هایِ عذاب آور و
دلبستگی هایِ اشتباهی را ...
باید بی رحم بود ،
چشم رویِ همه چیز بست و عبور کرد .
تک تکِ خاطراتِ خوبِ گذشته را به بادِ سرکشِ فراموشی سپرد و رفت .
گاهی ، چاره ای بهتر از رفتن نیست !
ماندن به پایِ بعضی آدم ها ؛
پیر و فرسوده ات می کند ...

‌♥️

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
سرِ جنگ دارم هر سال با پاييز!
با پاييزى كه هواى ِ دلبرانه اش بد جور هوايى ام مى كند
هواىِ تو مى افتد به دلم ...
دم و بازدم ام حتى اين روز ها فرق ميكند!
نفس هاى عميقى ميكشم و با " آه "،
حجم ريه هايى كه از نبودنت پر است را خالى ميكنم!
خدا كند،
يارى اگر داريد،
اگر هست!
قسمت ِ تان باشد ؛
همين پاييز
خدا كند" امّا...



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
آدم ها یکهو می‌شکنند
شکستن آن‌ها هیچوقت صدایی نخواهد داشت
هیچوقت هیچکس نخواهد فهمید که کسی شکسته است،
افرادی که شکسته اند را فقط میتوان وقتی خودشان را در آینه میبینند شناخت،
یا از لبخند سرد و بی روحی که میزنند،
یا حتی از تعداد موهای سفیدی که در سرشان پدیدار می‌شود
آدم ها وقتی بشکنند، دیگر مثل قبل نخواهند شد،
دیگر مثل روز های خوب گذشته نخواهند شد،
از همه مهمتر، دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند
بله ... شکستن آدم ها را نمیتوان شنید،
فقط میتوان دید...

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
من سالها نماز خوانده ام
بزرگترها میخواندند، من هم میخواندم
در دبستان ما را برای نماز به مسجد می بردند
روزی در مسجد بسته بود. بقال سر گذر گفت:
نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیکتر باشید
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم بی آنکه خدایی داشته باشم ...



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
همه چيز بايد به وقتش باشد
دلت به آمدن نيست،قبول
احساست را خاك گرفته،قبول
از شكستن مى هراسى،اين هم قبول
اما مصمم اگر شدى به آمدن،
در كنارم بمان!
بمان تا ثابت كنيم،دوست داشتن هنوز هست
بمان تا بريزيم ترسِ تمامِ آدمهاى مثلِ خودَت را
بمان تا پاييز را جورِ ديگر تعريف كنيم
مهم نيست كجاى پاييزيم،
مهم نيست يخبندانِ دوست داشتن ها
مهم ماندنِ توست
مهم ساختن ماست
مصمم اگر شدى به آمدن،
به وقتش بيا جانم!
نه آنقدر زود،
كه لياقتت را نداشته باشم
نه آنقدر دير،
كه دوست داشتن از دهان افتاده باشد!



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
احساس می کنم از کتاب ها می ترسم. هر وقت خود را در میان کتاب ها می بینم، با صراحت بی رحمانه ای احساس نادانی می کنم.
جهل!!! هیهات!!!
با این جهل ثقیل و انبوه،
چگونه می توان زندگی کرد؟
چگونه می توان زندگی را شناخت و توجیه کرد؟
چگونه می توان در سرنوشت آن دخالت داشت؟
چگونه .......



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
تا حالا شده تو ماشین باشید
یه دفعه چشتون به ویترین یه مغازه بخوره که خوشتون بیاد؟
به زور جای پارک پیدا می کنی
میری سمتش...
اما انگار فقط از دور قشنگ به نظر میرسیده!
برمی گردی سمت ماشین میبینی جریمه هم شدی.
خیلی از آدما تو زندگی،
مثل اون مغازه ها میمونن ...

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
مرا پیدا کن !
از پشت لبخند های ...
ارغوانی اقاقی ها...
مرا پیدا کن ...
از بین نگاه گرم آفتابگردان ها...
از بین بوسه های قرمز نسترن ها ...
از پس نفس های تلخ نرگس ها ...
مرا پیدا کن ...
در بین اشک های سرد بنفشه ها
پیدا کن ...
گرچه دست هایت خیس می شود...
ولی پیدایم کن ...!
پلک بزن به روی دلبستگی نیلوفر ها...
اگرچه احساسشان ...
به مژه هایت گیر می کند ....




ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
چه خوبه که
کلید باشیم نه قفل
نوازش باشیم نه سیلی
با هم بخندیم نه به هم
راه باشیم نه سد
درک کنیم نه ترک
نمک لحظه ها باشیم نه نمک زخمها

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
همیشه که صبرکردن، بخشیدن، ماندن و تحمل کردن به این معنا نیست که همه چیز درست می شود.
لازم است گاهی وقتها دست از این تظاهر کردن برداری. باید دست بکشی از بخشیدن کسی که هیچ وقت بخشیدنت را نفهمید، تا این بار در آرزوی بخشش تو باشد.
وقتی می مانی و می بخشی فکر می کنند رفتن را بلد نیستی. باید به آدمها از دست دادن را متذکر شد. آدمها همیشه نمی مانند، یک جا در را باز می کنند و برای همیشه می روند.



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
تواناترین مترجم کسی است که ، سکوت دیگران را ترجمه کند !
شاید سکوتی تلخ ، گویای دوست‌داشتنی شیرین باشد .



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
متنفرم از جمله «پاشو برو تو جات بخواب» اخه چه دلیلی داره وقتی راحت و آسوده گرفتی خوابیدی بلندت کنن که بری یه جا دیگه بخوابی!{-75-}

صفحات: 47 48 49 50 51

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو