مهاجر
آهنگ صدای تو پر از شور اذان است
جذّاب تر از "جاذبه ی ماه" بَنان است!
چشم تو نه یاقوت و عقیق و نه زمرّد
فیروزه ترین معدن الماس جهان است!
شیرینی لبخند تو خرمای جنوب است!
دلچسب تر از بامیه های رمضان است!
گل بوسه ی تو قند تر از قند فریمان!
یا نه... عسل خالص کوه سبلان است!
حلوای لبت باسلوق اصل مراغه ست!
خوشمزه تر از نان کُماج همدان است!
با شهد لبت کم شد اگر رونق سوهان
از بخت بد حاج حسین و پسران است!
در وصف وجودت چه بگویم، چه نگویم؟
چشم و لب و قد تو چنین است و چنان است!...
شامی
یه سوال :
اگه حالت بد باشه و نتونی بری درمانگاه ،بزنگی به اورژانس و اونا بیان ، هزینه ای هم میگیرن بابت ویزیت و دارویی که تجویزمیکنن آیا؟
(برای خودمون که چندین بار پیش اومده و زنگیدیم اومدن هزینه ای هم نگرفتن .ولی یکی میگفت نه اورژانس برای تصادفات و غیر اون اگه بیان هزینه میگیرن .) میخوام بدونم کدومش درسته؟
مهدی
بزرگ شدیم و
فهمیدیم که دوا، آب میوه نبود.
بزرگ شدیم و فهمیدیم که پدر همیشه
با دستان پر باز نخواهد گشت آنطور که مادر گفته بود.
بزرگ شدیم و فهمیدیم که چیزهای ترسناک تر از تاریکی هم هست!
بزرگ شدیم به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده ی مادر هزار گریه بود
و پشت هر قدرت پدر یک بیماری نهفته!
بزرگ شدیم و فهمیدیم که مشکلات ما دیگر در حد یک بازی کودکانه نیست!
و دیگر دستهای ما را برای عبور از جاده نخواهند گرفت!
بزرگ تر که شدیم، فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم؛
بلکه والدین ما هم همراه با ما بزرگ شده اند و چیزی نمانده که بروند! شاید هم رفته باشند...!
خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم که دلیل چین و چروک صورت مادر و پدر نگرانی از آینده ما بود.
خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم سخت گیری مادر عشق بود،
غضبش عشق بود،
و تنبیه اش عشق...
و خیلی بزرگتر شدیم
تا فهمیدیم زیباتر از لبخند پدر،
انحنای قامت اوست ....!:🥺🥺💗
...
آن روزهایی که گفتن "دوستت دارم" حُرمت داشت مردها به دنبال زنی بودند که چشم هایشان بوی نجابت بدهد و زن ها به دنبال مردی که ته مایه بازوانشان امنیت داشته باشد...
آن روز هایی که "دوستت دارم" حُرمت داشت آدم ها در قِبال وابسته کردن دل ها احساس مسئولیت داشتندو بیخود و بی جهت صرفاً برای فرار از تنهایی شب هایشان کسی را وارد زندگی مجهول خود نمی کردند...
آن روز هایی که "دوستت دارم" حُرمت داشت هیچ کس نقابِ عشق بر صورت نمی زد، جنس دوست داشتنشان هم آن قدر پاک بود که اگر حرف از مردانگی یا نجابت می شد آدم را به خنده وا نمی داشت و پایه های عشقشان آن قدر سُست نبود که سر بحث های کوچک عشقِ شان را تعویض بکنند...
اما این روزهای دُنیای امروزی ها خبر از وفاداری و مردانگی و نجابت نیست و یا شاید هم نسل ما سواد رابطه ها را فراموش کرده ایم که این چنین به بَشریت لَطمه می زنیم...
اما شما را به خدا قسم
لطفاً حُرمت واژه ها هارا نگه دارید...
لطفاً به بشریت خدمت کنید...!
رها
اینقد بی حوصله م که وقتی کامنتا بالای ۵باشه رو نمیتونم برگردم بخونم و رد میشم :/
مهاجر
حالا این زورم میگرفت یارو هنوز موهای صورتش درنیومده با زنش اومده بود حرم عشق و حال میکرد
اون موقع من بااین همه کمالات و جمالات و تحصیلات و خدمت رفته و گرم و سرد روزگار چشیده
باید با رفیق ریشوی خودم برم حرم
aliaga
کمی تحمل کن..
دردهایی را که هربار با سماجت بیشتری قلب آرامشت را نشانه میگیرند
غصههایی را که از در و دیوار میبارند
و مشکلاتی را که دست از سرِ آسایشت
بر نمیدارند .
باور کن که اوضاع ، همیشه به یک منوال نمیماند. شاید امروز همان روزی که
میخواستی نبود ،و هیچ چیز به گونهای که
تو انتظار داشتی پیش نرفت ولی روزهای خوب در راهند.
قوی باش و مصمم تر از قبل ، برای حالِ خوب و آرزوهایت تلاش کن
و فراموش نکن که خدا همیشه در اوجِ سختی و مشکلات ، از راه میرسد و برایت معجزه میکند .کمی تحمل کن
همه چیز ، درست خواهد شد
maryam
فردا دیر است ...
امروزت را همین امروز ، زندگی کن!
همین امروز لذتش را ببر ،
و همین امروز برای آرزوهایت تلاش کن ...
حسرت ، یعنی در گذشته جا مانده ای ،
و نگرانی یعنی ، اسیرِ آینده ای شده ای که هنوز نرسیده و اتفاقاتی که هنوز نیوفتاده!
آینده ای که شاید نرسد
و اتفاقاتی که شاید نیوفتد!
بیخیالِ چیزهایی که نبودنشان کیفیتِ بودنت را کم می کند
آرامش و لبخند را در آغوش بگیر و امروز را همان جوری که دوست داری زندگی کن ...
ساعت 10 صبح هم گشنه ت نمیشه ؟
اره میدونم حتی لیزر هم اسلام میگه خوب نیس.
برا همین جز یه بار نرفتم.
هر چی اسلام بگه رو قبول دارم.
نه. گاهی ۸ بیدار میشم ولی ۱۲ و ۱ ناهار میخورم.
گاهی هم ۹ بیدار شم یهو تا ۳ هیچی نمیخورم.
گاهی هم گشنه م میشه ها. ولی کم.
ولی چرا من همیشه گشنمه
نکنه معده ی تو رو هم من برداشتم
نه باو. منم الان اینقدرررر گشنمه ک نگو.
همش گشنمه ولی از بعد ناهار.
شاید معده ت تعارف داره باهات
دگ اولین لقمه رو خورد و صمیمی شد ،ولت نمیکنه