یافتن پست: #یگانه

حضرت@دوست
حضرت@دوست


از لحظه های امشب و هر شب به وسعت لحظه های رسیدن، بار رحیل بسته است !
آری دگر این انتظار نیست
این شوق مطلق است که از طلیعه ی آمدنت
بر پیکر سحر، جوانه ی نور، رسته است !
آه ای یگانه ترین ، یکتای هرم عشق !
شور حضور تو بر فرسنگ های فاصله پل عروج بسته است .

mohammad javad ghasemy
mohammad javad ghasemy
با اینکه خیلی آهنگ گوش نمی دم...
اما طی یک حرکت تصمیم گرفتم آهنگامو از اسپاتیفای بکشم بیرون و دانلودشون کنم
الان شده 1.1GB چه خبره آخه ؟ :|

حضرت@دوست
حضرت@دوست
بهر تو ز عقل و دین بیگانه شدم آری

ترسم که غمت از جان بیگانه کند ما را

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ز خود بیگانه شو گر با تو خواهی آشنا گردد
که من از خود شدم بیگانه تا شد آشنای من

wolf
wolf
دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟

تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟

مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟

مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟

خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟

شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌
گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟

“مهدی فرجی”

حضرت@دوست
حضرت@دوست
شاید، روزی اگر می آمدی ...
لبخند
آن زمزمه ی فراموش شده ی کمرنگ
تصنیف بی آوازه ی آن شوق رفته را آواز می نمود !
شاید ؛
روزی اگر می آمدی جوانه های رحیل
-آن بوسه گاه امید -
در چنگ این بیگانه خاک غریب ،
لب بر نوید شکفتن و رفتن باز می نمود .


دانلود موزیک



سکوت شب
سکوت شب
من خنده زنم بر دل…
دل خنده زند بر من…
اینجاست که میخندد دیوانه به دیوانه
من خنده زنم بر غم …
غم خنده زند بر من…
اینجاست که میخندد بیگانه به دیوانه
من خنده زنم بر عقل…
او خنده زند بر من…
اینجاست که میخندد ویرانه به دیوانه
من خنده زنم بر تو…
تو خنده زنی بر من…
اینجاست که میحندیم هر دو چو دیوانه
من خنده کنم بر او…
او خنده کند بر من…
دیگر به چه میخندم دل رفت از این خانه…!!!

سکوت شب
سکوت شب
پرسید فرق بین دوست و رفیق، گفتم دوست فقط یک آشناست، یک همکار، یک همکلاسی، حتی یک همسایه گاهی یک همسفر، شاید حتی یک همراه، یک همراه از سرکوچه تا دم خانه مثلا، دوستی یک آشنایی ست که با یک سلام شروع می شود گاهی خداحافظی نگفته تمام می شود. یک اشتباه از دوست بیگانه می سازد اما رفاقت ریشه دارد به روز و ماه و سال نیست، گاهی در یک آن، یک لحظه ریشه می دواند، می رود تا مغز استخوانت، توی تمام جانت، دلت را قرص می کند رفیق به بودنش، به ماندنش، به رفاقتش، دوباره پرسید فرقش، گفتم به هر کس نمی گویی رفیق، رفیق یک جوری آرام جان است، قرار است، دنیا دنیا، دریا دریا هم که فاصله باشد از این قاره تا آن قاره رفیق رفیق می ماند که برای رفاقت نیازی به شباهت نیست....

فقط خدا
فقط خدا


برخیز که فجر انقلاب است امروز
بیگانه صفت، خانه خراب است امروز
هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد
از لطف خدا نقش بر آب است امروز
دهه فجرمبارک{-180-}



wolf
wolf
بیاین مشاعره کنیم:دی
ممنون اینقد توجه میکنین:خسته:جارو

حضرت@دوست
حضرت@دوست


نیست که بر دو بیگانه افتد ............
.وان دورا به سوی هم
غزلی ست که دو اشنا.هر یک از ان را سر میدهند


دانلود موزیک



wolf
wolf
من بغض سنگینم، سکوتم، تو صدایم باش

حرفی بزن! هنگامه ی آوازهایم باش

آنجا تو، اینجا هر چه از من دور و بیگانه است

ای دور نزدیک! ای همین جا! آشنایم باش

یک سو خدا، یک سو پُر از اهریمن و طوفان

وقتی خدایی نیست با من، ناخدایم باش

دنبال خود می گردم و گم می شوم در خویش

در جاده های سمت پیدا پا به پایم باش

تا با جنون و عشق درگیرم صدایم کن!

تا بشکنم در خویش، فریاد رهایم باش

من آنکه می خواهی برایت می شوم اما

تو آنکه می خواهی خودت باشی برایم باش

ناصر فیض

wolf
wolf
نیامدم که بخواهم کنار من باشی

میان این همه بیگانه یار من باشی



دلم گرفته تر از بغض مهربان شماست

مباد آن که شما غمگسار من باشی



تو ای ستاره ی وحشی که کهکشان زادی

مخواه روی زمین بر مدار من باشی



من از اهالی عشقم، نه از حوالی جبر

خطاست این که تو در اختیار من باشی



ولی، نه! من که در اینجا دچار پاییزم

چگونه از تو نخواهم بهار من باشی



تو می توانی از آن چشم های خورشیدی

دریچه ای به شب سرد و تار من باشی



همیشه کوه بمان تا همیشه نام تو را

صدا کنم که مگر اعتبار من باشی



ناصر فیض

LOEY♡
LOEY♡
تا به حال شده به نقطه ای برسید که اطرافیانتان بگویند : فلانی ! تو آن فلانیِ سابق نیستی...
شده که به عکس های قدیمی تان نگاه کنید و دقیق شوید در لبخندهای واقعی تان ؟
بعد پیش خود بگویید یعنی این منم ؟!
تا به حال شده تمام فیوریت هایتان رفته رفته از یادتان برود و صدایتان هم در نیاید ؟
شده که هی تلاش کنید برای تقویت حافظه تان ولی هیچ چیز از خودتان را به یاد نیاورید؟
اگر نشده شما را به خدا یک کاری نکنید که آدمِ دیگری با خودش،با گذشته اش با تمام هویتش بیگانه شود...
آدم هایی که با خودشان بیگانه می شوند،
یک شب باهمین شمشیرِ بیگانگی و دلتنگی، احساسات و خاطراتشان را سر می برند...
و از همه خطرناک تر آدمی ست که نه به احساساتش تعلق دارد و نه روی خاطراتش تملک... مهسا_پناهی
:)

LOEY♡
LOEY♡
پشت کرده ام به گذشته
به روزهایی که با اندوه شب شدند، دشمن شده ام
با تمام آدم هایی که مرا نه یک بار ، بلکه هزار بار
با گلوله نشانه گرفتند، و رو به آینده ایی نشسته ام
که هیچ کدام از آن آدم ها و آن روزهای
ملالت آمیز درونش جایی ندارند،

مادرم بزرگ همیشه میگفت روی زخم های
دلت مرهمی نگذار ، صبر کن بسوزند و بفهمند
دستی نیست برای مداوایشان، آنوقت یاد
میگیرند با هر حادثه ای خراش برندارند،
گذاشته ام را بی هیچ دوایی رها کرده ام و
دشمنانم را نیز در مخروبه ترین قسمت
مغزم گذاشته ،

کودک معصوم وجودم ،باید یاد بگیرد برای
هر رنجشی پماد امید بخش نیست ، درد را
باید تجربه کرد تا دیگر هر زخم زبانی، روح را
به انزوا نبرد ...

حال آدمی شده ام بیگانه با آنچه تصور میکنی
هر چقدر میخواهی طعنه بزن، نیش و کنایه هایت
را روی دهانت بچرخان ... من تنها آینده ای را
می بینم که نه برای تو جایی هست، نه روزهای
هدر رفته،

مادر بزرگ قربان دهانت راست میگفتی مرهم
همیشه دوای درد نیست، گاهی باید
بی تفاوت بود، آنوقت درد خودش از خانه
گورش را گم می کند،
طبق اصل روانشناختی و برخلاف باور عموم،
نقطه مقابل عشق ، نفرت نیست، بلکه

صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو