یافتن پست: #کشاند

maryam
maryam
بند اول استغفار ۷۰بندی امیرالمومنین

[لینک]


مآه
مآه
هر روز
آدمی را به هلاکت می کشاند،
زمانه!


شعر: سوران ندار
ترجمه: زانا کوردستانی...

👌

یاس
یاس
اولین بار بود اینو شنیدم جالب بود.


از صحابی پیامبر و بهترین یاوران دین بود به گونه ای که پیامبر فرمود برای هر پیامبری یاری است و یار من زبیر است
۸ یا ۱۵ سالش بود که اسلام اورد
ششمین نفری که مسلمان شد
پدرش برادر زاده حضرت خدیجه (زن پیامبر عمه زبیر )
و مادرش عمه پیامبر است
در تمام جنگ ها از جمله جنگ احد که عده زیادی میدان را خالی کردن زبیر همپای امیرالمومنین از جان پیامبر دفاع کرد
در سقیفه شرکت نکرد و علیه خلافت ابوبکر تحصن کرد در حالی که داماد ابوبکر بود
در شورای ۶ نفره به امیر المومنین رای داد
در انتقال حکومت از عثمان به حصرت علی نقش اول بودد
خدمات و حب او به اهل بیت به گونه ای بود که امیرالمومنین میفرماید ((زبیر از ما اهل بیت است ))


حضرت@دوست
حضرت@دوست
برسی عوامل مؤثر خودشناسی بر جامعه
(بخش 13)
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید


حضرت@دوست
حضرت@دوست
تحلیل ماهیت عشق از دیدگاه فلاسفه و عرفا

برای احمد غزالی عشق حقیقتی است که کل عالم و موجوداتش را به سوی خدا می کشاند و انسان را به سمت خدا می برد. به این حقیقت حب، ودّ، یا مهر گویند. حقیقت عشق که جنبه فوق طبیعی و روحانی دارد از نظر احمد غزالی حقیقتی است ازلی و الهی. عشق در ازل از ذات حق نشئت گرفته و با جان کلّی یا روح اعظم آمیزش پیدا کرده و با او همسفر شده است. پس عشق و روح دو مسافرند که از حق برخاسته اند و به این جهان آمده اند و هر دو با هم به حق باز خواهند گشت و با این بازگشت توحید محقق خواهد شد، یعنی همه چیز بر می گردد به همان وحدت و یگانگی نخستین.

پریا
پریا
" دوستت دارم معنای بزرگی دارد "
یعنی مسئولیت،
یعنی مردانگی،
یعنی قدرت،
یعنی صداقت...
وقتی نمی توانید پای حرف خود بایستید،
هیچگاه آن را به زبان نیاورید!
چون این ناتوانی و بی مسئولیتی شما،
یک آدم معصوم را به افسردگی،ناامیدی،بی اعتمادی،
اضطراب،بحران روحی و حتی به مرز خودکشی و جنون می کشاند..!
" چه زن،چه مرد
فقط
مرد باشید! "

هلیا
هلیا
همه چیز مرا به سوی تو میکشاند

حضرت@دوست
حضرت@دوست

میدانم .:میدانم درک این کلمات در حال حاظر برای تو بی معنی. و به پوزخندی ره سپارشان میکنی.ولی به خوبی برای من روشن است. روزی بر صندلی تنهای تکه خواهی زد و افسوس این روزها را بر قلبت تف و لعنت می فرستی.و چقدر من بر خود بدی کردم که عشق تو را همچون کوهی از یک سو به سوی دیگر می کشاندم وسنگینی این را همه این قلب با تمام زخم های که بر تنش زدی به صبر نگه داشت.


حضرت@دوست
حضرت@دوست



یک چیز را می‌خواهم بدانی
می‌دانی که چه جور است
اگر من از پنجره‌ام به ماه روشن،
به شاخه‌ی سرخِ پاییزِ سست نگاه می‌کنم
اگر برِ آتش خاکستر نامحسوس
یا تنه چروکیده کُنده‌ای را لمس می‌کنم
همه چیز مرا به تو می‌کشاند
انگار هر چه وجور دارد
رایحه‌ها و عطر‌ها، نورها و فلزات
قایق‌های کوچکی بودند
که مرا به سوی جزیره‌های تو می‌رانند که در انتظار مَنَنَد
باری، حالا
اگر کم‌کم دست از دوست داشتنم برداری
من هم کم‌کم از عشقت دست می‌کشم
اگر ناگهان فراموشم کنی
در انتظارم نباش
چون من پیش از آن فراموشت کرده‌ام

حضرت@دوست
حضرت@دوست
رد نکن ای دوست تو عشقِ مرا
راهی آن کوی و دیارَت شدم

عشقِ تو ، من را به کویَت کشاند
چشمِ مرا ، تا رُخ و رویت کشاند

خواست لبم بوسه زنَد بر لبت
بوسه نکرده ، بسویت کشاند


حضرت@دوست
حضرت@دوست
تَبِ وِصالِ رویِ او ، تو را کشانده در عَطَش
چه بی خبر ز پیشِ من ، در این غُبار میروی !

صفحات: 1 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو