یافتن پست: #گناه
مُهاجِر
می‌گویند که گناهکاران را نمی‌پذیرند؛
آری، گناهکاران را در این قافله راهی نیست؛
اما پشیمانان را می‌پذیرند!
"سیّدمرتضی آوینی" گفت
آری، گناهکاران را در این قافله راهی نیست؛
اما پشیمانان را می‌پذیرند!
"سیّدمرتضی آوینی" گفت
.gif ":الهام"){kind=icon}
·
یاس
به علت رعایت نکردن اصول ایمنی ساخت و ساز و حضور نیرو اتتظامی و شهرداری در محل
حدود ۹ ساختمان فروریخت
لعنت بهتون حرام خورا بعد با تف و کاغذ برج میسازید بعد هر متر رو میلیارد تومن کرایه میدید
هر بار تو تهران پلاسکویی داریم معلوم نیست چند نفر زیر اوار رفتن
خدا نکنه روزی زلزله بیاد
حدود ۹ ساختمان فروریخت
لعنت بهتون حرام خورا بعد با تف و کاغذ برج میسازید بعد هر متر رو میلیارد تومن کرایه میدید
هر بار تو تهران پلاسکویی داریم معلوم نیست چند نفر زیر اوار رفتن
خدا نکنه روزی زلزله بیاد
.gif ":پاره"){kind=icon}
.gif ":آخی"){kind=icon}
طفلیا 
(◍•ᴗ•◍)
💢 #هر_شب_یک_حکایت
لقمان حكیم به پسرش گفت: امروز روزه بگیر و غذا نخور و هرچه بر زبانت جاری شد را بنویس. با فرا رسیدن شب، تمام آن چیزی را كه نوشتی، برایم بخوان. آنگاه روزهات را باز کن و غذایت را بخور. پسر در شبانگاه، هر آنچه که نوشته بود را خواند. دیروقت شد برای همین نتوانست غذایش را بخورد.
آن پسر در روز دوم هم نتوانست هیچ غذایی بخورد.
او در روز سوم نیز، گفته هایش را نوشت و پس از خواندن نوشته هایش، آفتاب روز چهارم طلوع كرد در حالیکه او هیچ غذایی نخورده بود.
آن پسر در روز چهارم، هیچ حرفی نزد.
پدرش در زمان شب، از او خواست تا كاغذهایش را بیاورد و نوشته هایش را بخواند.
پسر در جواب پدر گفت:امروز هیچ حرفی نزده ام که آن ها را بخوانم.
لقمان گفت: پس بیا و از این نان كه داخل سفره است بخور و بدان آنان كه كم گفته اند، در روز قیامت، چنان حال خوشی دارند كه اكنون تو داری.
لقمان حكیم به پسرش گفت: امروز روزه بگیر و غذا نخور و هرچه بر زبانت جاری شد را بنویس. با فرا رسیدن شب، تمام آن چیزی را كه نوشتی، برایم بخوان. آنگاه روزهات را باز کن و غذایت را بخور. پسر در شبانگاه، هر آنچه که نوشته بود را خواند. دیروقت شد برای همین نتوانست غذایش را بخورد.
آن پسر در روز دوم هم نتوانست هیچ غذایی بخورد.
او در روز سوم نیز، گفته هایش را نوشت و پس از خواندن نوشته هایش، آفتاب روز چهارم طلوع كرد در حالیکه او هیچ غذایی نخورده بود.
آن پسر در روز چهارم، هیچ حرفی نزد.
پدرش در زمان شب، از او خواست تا كاغذهایش را بیاورد و نوشته هایش را بخواند.
پسر در جواب پدر گفت:امروز هیچ حرفی نزده ام که آن ها را بخوانم.
لقمان گفت: پس بیا و از این نان كه داخل سفره است بخور و بدان آنان كه كم گفته اند، در روز قیامت، چنان حال خوشی دارند كه اكنون تو داری.
شامی
خب ادامه ی پست قبلم
قانون چیه؟یه سری بایدها و نبایدهایی که امثال من و شما وضعشون کردن البته یه بخشیش براساس قرآن ولی نه همش .
نمیدونم خداگفته قصاص یا نه اگر هم گفته اونم درمورد قتل فکرنمیکنم شامل هر قتلی بشه.
یکی مثل قاتل شهید الداغی که قبلا هم قتل کرده و برای نجات پیداکردن از خلافی که داشته انجام میداده بازهم قتل میکنه .
یا دزدایی که وقتی شناسایی میشن از طرف خانمی که داشتن طلاهاشو میدزدیدن ، بدنشو تیکه تیکه میکنن و تو جنگل پخش میکنن.
یا جوونی که به عمد برای اینکه با دختری ازدواج نکنه شیکمش و پاره میکنه و میسوزونتش.
اینا رو صدبار هم دار بزنن و قصاص بشن کمشونه .
یه سریا تو دعوا خواسته یا ناخواسته جون آدمی و میگیرن . نمیشه گفت اینا مجرم نیستن اینا هم باید مجازات شن ولی تو دعوا که حلوا خیرات نمیکنن یه آن جنون و از دست دادن کنترل پیش میاد تهشم میشه این .
یه وقتهایی مثل این موضوع قصاص راه حل نیست ، میدونین چرا ؟ جریان پست قبلم و میگم همون دلیل این سوالمه.
( ادامه کامنت اول )
قانون چیه؟یه سری بایدها و نبایدهایی که امثال من و شما وضعشون کردن البته یه بخشیش براساس قرآن ولی نه همش .
نمیدونم خداگفته قصاص یا نه اگر هم گفته اونم درمورد قتل فکرنمیکنم شامل هر قتلی بشه.
یکی مثل قاتل شهید الداغی که قبلا هم قتل کرده و برای نجات پیداکردن از خلافی که داشته انجام میداده بازهم قتل میکنه .
یا دزدایی که وقتی شناسایی میشن از طرف خانمی که داشتن طلاهاشو میدزدیدن ، بدنشو تیکه تیکه میکنن و تو جنگل پخش میکنن.
یا جوونی که به عمد برای اینکه با دختری ازدواج نکنه شیکمش و پاره میکنه و میسوزونتش.
اینا رو صدبار هم دار بزنن و قصاص بشن کمشونه .
یه سریا تو دعوا خواسته یا ناخواسته جون آدمی و میگیرن . نمیشه گفت اینا مجرم نیستن اینا هم باید مجازات شن ولی تو دعوا که حلوا خیرات نمیکنن یه آن جنون و از دست دادن کنترل پیش میاد تهشم میشه این .
یه وقتهایی مثل این موضوع قصاص راه حل نیست ، میدونین چرا ؟ جریان پست قبلم و میگم همون دلیل این سوالمه.
( ادامه کامنت اول )
چقدر بد و چه اتفاقاتی...
بهار نارنج
پند امشب
با ادما مهربون باشید
اونا دارن با چیزایی دست و پنجه نرم میکنن که شماها نمیبینید
گناهی عن
قضاوت نکنید کسیُ
با ادما مهربون باشید
اونا دارن با چیزایی دست و پنجه نرم میکنن که شماها نمیبینید
گناهی عن
قضاوت نکنید کسیُ
.gif ":وت"){kind=icon}
.gif ":خیخ"){kind=icon}
عقل منو هرکسی نداره
قرآن و دعا
اللّـهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
کتاب روزنه هايی از عالم غيب
قسمتی از مطالب کتاب
تبرئه شدن زن بی گناه به عنایت امیرالمؤمنین علیه السلام
مرحوم آیت اللَّه العظمی اراکی فرمودند: در رجب سال 1397 ه. ق که به نجف اشرف مشرّف شدم، مرحوم آیت اللَّه العظمی آقای خویی فرمودند که امام جماعت مسجد مزار میرزای شیرازی که بسیار صالح و متقی بود، گفت: در حرم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام برای زیارت رفته بودم، دیدم دو قبیله از قبایل عرب به حرم آمدند، قبیله اول به طرف ضریح مطهّر رفتند و قبیله دوم نیز به دنبال آنان.
در بین قبیله دوم زنی بود که تا چشمش به حرم امیرالمؤمنین علیه السلام افتاد، صدا زد: «بَرِئْنِی»؛ یعنی ای امیرالمؤمنین! مرا از نسبتی که به من داده شده، تبرئه کن. ناگهاندیدم مردی از قبیله اول از زمین بالا برده شد و چنان به زمین کوبیده شد که تمام استخوان هایش درهم شکسته و مانند گوشت بدون استخوان به طرفی افتاد، او را از حرم بیرون بردند و در همان حال جان سپرد.
ادامه مطلب و دانلود کتاب در دیدگاه
کتاب روزنه هايی از عالم غيب
قسمتی از مطالب کتاب
تبرئه شدن زن بی گناه به عنایت امیرالمؤمنین علیه السلام
مرحوم آیت اللَّه العظمی اراکی فرمودند: در رجب سال 1397 ه. ق که به نجف اشرف مشرّف شدم، مرحوم آیت اللَّه العظمی آقای خویی فرمودند که امام جماعت مسجد مزار میرزای شیرازی که بسیار صالح و متقی بود، گفت: در حرم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام برای زیارت رفته بودم، دیدم دو قبیله از قبایل عرب به حرم آمدند، قبیله اول به طرف ضریح مطهّر رفتند و قبیله دوم نیز به دنبال آنان.
در بین قبیله دوم زنی بود که تا چشمش به حرم امیرالمؤمنین علیه السلام افتاد، صدا زد: «بَرِئْنِی»؛ یعنی ای امیرالمؤمنین! مرا از نسبتی که به من داده شده، تبرئه کن. ناگهاندیدم مردی از قبیله اول از زمین بالا برده شد و چنان به زمین کوبیده شد که تمام استخوان هایش درهم شکسته و مانند گوشت بدون استخوان به طرفی افتاد، او را از حرم بیرون بردند و در همان حال جان سپرد.
ادامه مطلب و دانلود کتاب در دیدگاه
یاس
دیشب سرد و گرم شدم هی دارم عطسه می کنم
و ابریزش بینی
اینم از عاشورا
الان برم مراسم گناه بار میشم
و ابریزش بینی
اینم از عاشورا
الان برم مراسم گناه بار میشم
Elham 👩👧👦
سلام گشنگا 
آیهان ساینا دیروز بدنیا اومد ولی گوشیم عسک ندارم ازش بزارم الانم حال ندارم پاشم عسک بگیرم انشالله سر وخ هم عسکشو میام میزارم هم از پسدای محبت امیزتون تشکر میکنم 
یکم مشکل تنفسی داشت ک اکسیژن اینا بهش وصل کردن حل شد مرسی ازتون ک انقده خوبین
آیهان ساینا دیروز بدنیا اومد ولی گوشیم عسک ندارم ازش بزارم الانم حال ندارم پاشم عسک بگیرم انشالله سر وخ هم عسکشو میام میزارم هم از پسدای محبت امیزتون تشکر میکنم یکم مشکل تنفسی داشت ک اکسیژن اینا بهش وصل کردن حل شد مرسی ازتون ک انقده خوبین
.gif ":ادریس"){kind=icon}
.gif ":هق"){kind=icon}
✓✓™
آنان را می بینی؟!
در مقابل تو فریاد پشیمانی سر می دهند و در خلوتگاهشان تو را به سخره می گیرند...آنان هدایت ناپذیرند
أقِيلُوا ذَوِي المُرُوءاتِ عَثَراتِهِم ، فما يَعثُرُ مِنهُم عاثِرٌ إلاّ و يَدُ اللّه ِ بيَدِهِ يَرفَعُهُ .حديثامام على عليه السلام : از لغزشهاى جوانمردان درگذريد ؛ زيرا هرگاه يكى از آنان بلغزد، خداوند دست او را مى گيرد و بلندش مى كند
از لغزشهای #جوانمردان
هعععی