یافتن پست: #پرتاب

پریا
پریا
از یه جایی به بعد یه جوری
نسبت به همه سرد و بی تفاوت میشی که خودتم کلافه میکنی،
این سردی نتیجه ی همه ی گرم بودن هایی بود که نادیده گرفته شد...!

pedram
pedram

با اینکه تولدت رو چند روز بعدتر تو ذهنم میدونستم:)) پساپس تولدت مبارک ایشالا تو این برگ از دفتر زندگیت بهترین ها هم برات رقم بخوره هم رقم بزنی :x و همچنین قوی تر از قبل قدمهاتو ب سوی موفقیت برداری نانای نانای های نانای نانایی رو چاشنی و سرلوحه ی قرهای نابت کنی دخت شیرازی:)) خوب و طنازی:)) چارقد گلگلیتو میشه نندازی:))=))
@minoo66 تولدت مبارک:x
:رقص
بچه ها تو باشگاه برات تولد گرفتن :)) منم ک وظیفم دید زدن بود این عکس رو ازتون گرفتم:))=)) اوف:d



رها
رها
روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد
کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد
گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد
گر چه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغِ کاران یاد باد
رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد...

شامی
شامی
{-95-}{-95-}
میریم واسه مسابقه{-130-}
هرکس میتونه ، به دوتا عکس رای بده.
بیشتر از دوتا شمارش نمیشه.
و فقط هم شماره ی عکسا رو بذارید.
چهارشنبه ساعت 5 عصر هم روز اخر مسابقست .



fatme
fatme

از پاستیل متنفرم اما اینا خیلی خوشمزن:اکلیلی
چون خوشکل بود خوردم بعد دیدم خوشمزه هم هست🥲😂

aliaga
aliaga
میان پرواز تا پرتاب
تفاوت از زمین تا آسمان است.
پرواز که کنی، آنجا میرسی که خودت می‌خواهی .

پرتابت که کنند ،
آنجا می‌روی که آنان می‌خواهند .

پرواز را بیاموزیم...!



aliaga
aliaga
از من، تنها یک قلب باقی مانده!
تمام حواس ۵ گانه ام از کار افتاده شدند...اعضای بدنم را یک به یک خاموش کردم
چشم هایم دیگر نمیبینند
لب هایم دیگر نمیخندن
دست هایم دیگر برای در آغوش کشیدن تو، با سرگردانی هر گوشه ای را نمیگردند
حتی دیگر پاهایم در پی خیابان های خالی از تو نیستند
تنها قلبم مانده... کاش برگردی و قلبم را از سینه بیرون بکشی و به دور ترین نقطه تاریخ پرتاب کنی
به تاریخی که هنوز تو را نشناخته بودم...



fatme
fatme

میو🧸🥂

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

یکی نزد حکیمی آمد و گفت: خبر داری فلانی درباره ات چه قدر غیبت و بدگویی کرده!

حکیم با تبسم گفت: او تیری را بسویم پرتاب کرد که به من نرسید؛ تو چرا آن تیر را از زمین برداشتی و در قلبم فرو کردی؟

یادمان نرود، هیچوقت سبب نقل کینه ها و دشمنیها نباشیم.

حضرت@دوست
حضرت@دوست



چشمان تو چندان ژرف است که
چون برای نوشیدن به سوی‌اش
خم شدم

همه‌ی خورشیدها را در آن
جلوه‌گر دیدم

و همه‌ی نومیدان به قصد مرگ
خود را در آن پرتاب کرده‌اند

FOTROS
FOTROS
دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت
حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت
مژه‌ات تیر کجی بود و برای پرتاب
چونکه ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت
همه انگار که ناخواسته لبخند زدند
نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت
حفره‌ای بود پر از خون وسط سینه‌ی من
مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت
تا که سلمان وسط ظهر پس از نام نبی
اَشهَدُ اَنَّ علی گفت اذان شکل گرفت


(ع)

shahin
shahin
میگن یه خیابون تبریز تورو می فروشن :خجالت خیابون دوزچیلار @donyaa :دنیا
دوزلی منی :خجالت
بریم بهار بستنی لیس بزنیم؟:خجالت
بریم قره آغاج میز بخریم؟:خجالت
بریم گجیل قاپیسی جیزبیز بزنیم؟:خجالت
بریم قونقا باشی یدکی بخریم؟:خجالت


(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
-زبون-

حضرت@دوست
حضرت@دوست
پسِ پُشتِ مردمکانت
فریادِ کدام زندانی‌ست
که آزادی را
به لبانِ برآماسیده
گُلِ سرخی پرتاب می‌کند؟ ــ
ورنه
این ستاره‌بازی
حاشا
چیزی بدهکارِ آفتاب نیست.


صفحات: 1 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو