پریا
از یه جایی به بعد یه جوری
نسبت به همه سرد و بی تفاوت میشی که خودتم کلافه میکنی،
این سردی نتیجه ی همه ی گرم بودن هایی بود که نادیده گرفته شد...!
رها
روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد
کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد
گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد
گر چه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغِ کاران یاد باد
رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد...
چارش کف صابونباشه برو💖
دقیقااااا...
عااااالی
قربونت عزیزدلم
دلم برات تنگ شده رفیقم ❤️
من نیز