خانوم میم
نمی دونم بشینم کتابای جلال رو شروع کنم به خوندن
یا کتابای آوینی رو
aliaga
خدایا
شب شد
دلها به فردا امیدوار شد
همه میگویند که زندگی سر بالایی و سرازیری دارد
اما من میگویم: زندگی هر چه که هست، جریان دارد
میگویم: تا خدا هست و خدایی میکند، امید هست
فردا روشن است
میگویم: خداوندا باز هم خودت هوای همۀ دوستانم را داشته باش .
همانهایی که چشم امیدشان به توست
مهاجر
تماشایش رقم می زد خروج از دامن دین را
بنا کرده است در چشمش فلک قصر شیاطین را
اگر دور تو می گردد نظر بر ظاهرت دارد
که پیچک خشک می خواهد تن گل های غمگین را
به عشق اولت شک کن ،که در این شهر و این دودش
درختان شوم می دانند باران نخستین را
مگو این شاخه ی تنها که تنها یک ثمر دارد
چطور از خود جدا سازد اناری سرخ و شیرین را
به این سو هم نگاهی کن،نگاهی درخورم؛یعنی
تفنگ ِ میرزا مشکن غرور ِ ناصرالدین را
چرا جامِ بلورینی بلغزد بر لبِ سینی؟!
چرا باید بترسانی خمارِ دور پیشین را؟!
تو مثل قوم صهیونی که با آن چشم زیتونی
به اشغالت درآوردی دلِ من،این فلسطین را
کمی آن سوی دیدارت چنان شعری نصیبم شد
که درحد کسی چون خود ندیدم آن مضامین را
تو ای شاعر تر از «سیمین!» به «رستاخیز» اگر آیی
بپوشد سایه ی شعرت فروغ هر چه پروین را
غزل هایی که بر رویت اثر گفتی ندارد را
برای ماه می خواندم نظر می کرد پایین را
سر از سنگینی فکر وصالت درد می گیرد
به بستر می برم اما همین سردرد سنگین را
به خوابم آمدی حالا ، نفس بالا نمی آید
بگویم یا نگویم «یا غیاث المستغیثین » را
🙂
مهاجر
کلا تو این چند روزه هیچ قسمت از زندگی پس از زندگی رو ندیدم
میخوام یکیشو الان آنلاین ببینم
تاالان که دیدید کدوم قسمتش جذاب تر بوده من همونو الان ببیینم
fatme
سود سهامتون اینبار چقد بود!؟
محمّد
اگه اون موقع خریده بودین الان تقریبا ۳ برابر سود کرده بودین
یا خدااا
عمو علی مستقیم برو دکتر
پدر منم اینطور شده بود
پیس پیس پیییییس
دیکلوفناک شیافم داره خب
یا خدا این همه دوست دست به شیاف ..مراقب خود ت باش. دشمن کم نیاری