یافتن پست: #هيچ
سارا
تُركا يه ضرب المثلِ قشنگ دارن كه ميگه :
"آغزون قان اولسا ،گرک یئره توپورمیه سن"
حتى اگه دهنت پر از خون بود
جلو غريبه تُف نكن !
جلوى هيچكس درد و دل نكنيد ،
بالاخره يه جايى ميزنه تو روتون !
"آغزون قان اولسا ،گرک یئره توپورمیه سن"
حتى اگه دهنت پر از خون بود
جلو غريبه تُف نكن !
جلوى هيچكس درد و دل نكنيد ،
بالاخره يه جايى ميزنه تو روتون !
سجـــاد
What someone says doesn't have meaning , until you give it meaning .
حرف هاى ديگران هيچ معنايى ندارن ،
تا وقتی‌که تو خودت بهشون معنا بدى :)
حرف هاى ديگران هيچ معنايى ندارن ،
تا وقتی‌که تو خودت بهشون معنا بدى :)
aliaga
مگر آدم چقدر وقت دارد
كه بچسبد به دوست داشتن‌هاى نيمه‌كاره
نه جانم
آدمهاى گذرا
فقط میشوند حال خراب
و يك دل سير پشيمانى
آدم بايد يك جور يكى را بخواهد
كه انگار بدون او
هيچ روزى روزش بخير نشود
و هميشه كنارش باشد. ^_^
كه بچسبد به دوست داشتن‌هاى نيمه‌كاره
نه جانم
آدمهاى گذرا
فقط میشوند حال خراب
و يك دل سير پشيمانى
آدم بايد يك جور يكى را بخواهد
كه انگار بدون او
هيچ روزى روزش بخير نشود
و هميشه كنارش باشد. ^_^
.gif ":ناراحت"){kind=icon}
حضرت@دوست
گفتــم :اي عشق …
مــن غلام قمــرم ، غيـــر قمـــر هيــــچ مگو
پيش مـــن جــز سخن شمع و شكــر هيچ مگو …
سخن رنج مگو ،جز سخن گنج مگو …
ور از اين بي خبري رنج مبر ، هيچ مگو …
دوش ديوانه شدم ، عشق مرا ديد و بگفت …
آمـــدم ، نعـــره مــزن ، جامه مـــدر ،هيچ مگو ..
مــن غلام قمــرم ، غيـــر قمـــر هيــــچ مگو
پيش مـــن جــز سخن شمع و شكــر هيچ مگو …
سخن رنج مگو ،جز سخن گنج مگو …
ور از اين بي خبري رنج مبر ، هيچ مگو …
دوش ديوانه شدم ، عشق مرا ديد و بگفت …
آمـــدم ، نعـــره مــزن ، جامه مـــدر ،هيچ مگو ..
حضرت@دوست
گفتــم :اي عشق مــن از چيز دگــر مي ترســم …
گــفت : آن چيـــز دگـــر نيست دگـر ، هيچ مگو ….
من به گــوش تـــو سخنهاي نهان خواهم گفت …
ســر بجنبـــان كـــه بلـــي ، جــــز كه به سر هيچ مگو
قمـــري ، جـــــان صفتـــي در ره دل پيــــــدا شـــد
در ره دل چـــه لطيف اســت سفـــر هيـــچ مگــو
گفتــم :اي عشق مــن از چيز دگــر مي ترســم …
گــفت : آن چيـــز دگـــر نيست دگـر ، هيچ مگو ….
من به گــوش تـــو سخنهاي نهان خواهم گفت …
ســر بجنبـــان كـــه بلـــي ، جــــز كه به سر هيچ مگو
قمـــري ، جـــــان صفتـــي در ره دل پيــــــدا شـــد
در ره دل چـــه لطيف اســت سفـــر هيـــچ مگــو
هاگواه اند 
حضرت@دوست
گفتم : اي دل چه مه است ايــن ؟ دل اشارت مي كرد
كـــه نـــه اندازه توســت ايـــن بگـــذر هيچ مگو
گفتم : اين روي فرشته ست عجب يا بشر است؟
گفت : اين غيـــر فرشته ست و بشــر هيچ مگو
گفتم :اين چيست ؟ بگو زير و زبر خواهم شد
گــفت : مي باش چنيــن زيرو زبر هيچ مگو
اي نشسته در اين خانه پر نقش و خيال
خيز از اين خانه برو،رخت ببر،هيچ مگو
گفتم:اي دل پدري كن،نه كه اين وصف خداست؟
گفت : اين هست ولـــي جان پدر هيچ مگو
گفتم : اي دل چه مه است ايــن ؟ دل اشارت مي كرد
كـــه نـــه اندازه توســت ايـــن بگـــذر هيچ مگو
گفتم : اين روي فرشته ست عجب يا بشر است؟
گفت : اين غيـــر فرشته ست و بشــر هيچ مگو
گفتم :اين چيست ؟ بگو زير و زبر خواهم شد
گــفت : مي باش چنيــن زيرو زبر هيچ مگو
اي نشسته در اين خانه پر نقش و خيال
خيز از اين خانه برو،رخت ببر،هيچ مگو
گفتم:اي دل پدري كن،نه كه اين وصف خداست؟
گفت : اين هست ولـــي جان پدر هيچ مگو
(◍•ᴗ•◍)
💢لحظه‌ای تامل
تاوان حرف هايی که نمی توانيم بزنيم...
موهای سفيدی ست
که لابلای موهايمان داريم...
ولی به همه می گوييم ارثيست
به قول بزرگی که می گوید:
درد دارد
وقتی ساعت‌ها می‌نشينی
و به حرفايی که هيچ وقت
قرار نيست بگويی
فکر ميکنی...!!!
تاوان حرف هايی که نمی توانيم بزنيم...
موهای سفيدی ست
که لابلای موهايمان داريم...
ولی به همه می گوييم ارثيست
به قول بزرگی که می گوید:
درد دارد
وقتی ساعت‌ها می‌نشينی
و به حرفايی که هيچ وقت
قرار نيست بگويی
فکر ميکنی...!!!
سجـــاد
بَرای خودَت خَط هايی داشته باش!
دورِ بَعضی چيزها...
زيرِ بَعضی چيزها...
روی بَعضی چيزها...
.
خطِ قِرمِز ... زَرد ... سَبز...
دور بَعضی آدم ها را خَط قِرمِز بِكِش، همان ها كه هَميشه سَهمی اَز حِس خوبَت را به تاراج می بَرَند؛
مِثل حَسودها، خودبين ها، مَغرورها و مُهم تر اَز هَمه، آنها كه به تو دروغ گُفته و میگويند...!
.
زيرِ بعضی ها خَطِ زَرد بِكش مِثل آدم هايی كه تَكليفت با آن ها را نميدانی!
مثل فَصل رَنگ عَوَض می كُنند و هيچ اعتباری به تَحسين و تكذيبشان نيست...!
.
روی بَعضی ها را با بَرگ های سَبز خَط بِكش تا يادَت بِماند و يادِگار هَميشگی ذِهنَت باشند؛
آدم هايی كه شايَد هَمه فَرقِشان دَر نِگاه، صِداقَت، وَفا و كلامِشان باشد...
همان هايی كه در بَدترين شَرايط به تو دروغ نمی گويند!
دورِ بَعضی چيزها...
زيرِ بَعضی چيزها...
روی بَعضی چيزها...
.
خطِ قِرمِز ... زَرد ... سَبز...
دور بَعضی آدم ها را خَط قِرمِز بِكِش، همان ها كه هَميشه سَهمی اَز حِس خوبَت را به تاراج می بَرَند؛
مِثل حَسودها، خودبين ها، مَغرورها و مُهم تر اَز هَمه، آنها كه به تو دروغ گُفته و میگويند...!
.
زيرِ بعضی ها خَطِ زَرد بِكش مِثل آدم هايی كه تَكليفت با آن ها را نميدانی!
مثل فَصل رَنگ عَوَض می كُنند و هيچ اعتباری به تَحسين و تكذيبشان نيست...!
.
روی بَعضی ها را با بَرگ های سَبز خَط بِكش تا يادَت بِماند و يادِگار هَميشگی ذِهنَت باشند؛
آدم هايی كه شايَد هَمه فَرقِشان دَر نِگاه، صِداقَت، وَفا و كلامِشان باشد...
همان هايی كه در بَدترين شَرايط به تو دروغ نمی گويند!
aliaga
آدمی را می‌توان شناخت:
از کتاب‌هایی که می‌خواند
و دوستانی که دارد
و ستایش‌هایی که می‌کند
و لباس‌هایش و سلیقه‌هایش
و از داستان‌هایی که نقل می‌کند
و ظاهر خانه‌اش
زيرا هيچ‌چيز بر روی زمین مستقل و مجرد نیست بلکه همه‌ی چیزها تا بی‌نهایت با هم پیوند و تاثیر دارند.
👤 #رالف_والدو
از کتاب‌هایی که می‌خواند
و دوستانی که دارد
و ستایش‌هایی که می‌کند
و لباس‌هایش و سلیقه‌هایش
و از داستان‌هایی که نقل می‌کند
و ظاهر خانه‌اش
زيرا هيچ‌چيز بر روی زمین مستقل و مجرد نیست بلکه همه‌ی چیزها تا بی‌نهایت با هم پیوند و تاثیر دارند.
👤 #رالف_والدو
هرکول عمته هااا درمورد خواهرزاده من درست حرف بزنید باااچشم