LOEY♡
پارسال اینموقع چ فکرا میکردم و الان......:/
سکوت شب
درخت سایه اش را بی دریغ به تو می بخشد
و خورشید گرمایش را و گل نرگس شمیم خوشش را
باران طراوتش را و آسمان برکتش را و رود قطره قطره آبش را
و پرنده نوای دل انگیزش را و همه و همه بخشیدن را
از خدایی آموخته اند که آنها را زیبا آفریده
زیباترین آفریده خدا انسان است
تو برای بخشیدن چه داری ؟ ثروتت ؟ دانشت ؟ جانت ؟
همه اینها خوب است اما چرا از گنج بی پایانی که در وجودت داری خرج نمی کنی ؟
محبت !
حاضری آنرا ببخشی ؟
با خنده ای بر لبت یا اخلاقی خوش یا دستان پرمهری که بر سر کودکی
خسته از کار می کشی یا با محبتی که به عشقت می کنی یا
مطمئن باش گنجت تمام نمی شود بلکه زیاد خواهد شد پس از بخشیدنش دریغ نکن !
سکوت شب
میخواستم
بهار به خانه ات بیاورم
و دیگر قانع نباشی
به گل های چسبیده به فرش
می خواستم
بهار به پیرهنت بیاورم
و از آنجا سفر کنم
به سرزمین های کشف نشده
اما هر دری باز کردم
پاییز در بادهایش از راه رسید
روی هر پنجره ای دست گذاشتم
زمستان
آخرین تصویر در حافظه اش بود
امروز من و بهار
در کوچه ها می گردیم
و سراغت را
از خرگوش های مرده در برف
می گیریم
سکوت شب
دیگر بهار چه مفهومی دارد!
کرانه ها آبی نیست
من کرخت می شوم
باد هم نمی آید
من چه پریشانم
سکوت شب
این بیخیالی تو را هم دوست دارم خوشبحالت
شهر شمالی تو راهم دوست دارم خوشبحالت
من روی خوبت را بدت را بدترت را دوست دارم خوشبحالت
دیوانه ام هر آدم دور و ورت را دوست دارم خوشبحالت
من زیر باران ماندن پشت درت را دوست دارم خوشبحالت
LOEY♡
خدا از این شبا نصیب هیشکی نکنه
wolf
سلامتیه اونایی که دهنشون پر حرفه
ولی اونقد مودبن که با دهن پر حرف نمیزنن فقط سکوت میکنن
ali
از "لحظه" لذت ببرید، برای ناراحت بودن خیلی وقت دارید...!
سکوت شب
“قلب”
برکه ای ست که آرامشش به یک نگاه بهم میخورد …
سکوت شب
تنها نگران این بودم؛
که به جستجوی تو
در دورترین کوچه ی دنیا
به خانه ات برسم
و تو به جستجویم رفته باشی!
چه غمبار
وقتی نمی دانی
گم کرده ای
یا گم شده ای؟
اهووم
اوهوم
:/