یافتن پست: #میخانه

هادی
هادی
چند بارد غم دنیا به تن تنهایی

وای بر من تن تنها و غم دنیایی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
صوفی و گوشهٔ محراب و نکونامی و زرق

ما و میخانه و دردی کش و بدنامی چند

حضرت@دوست
حضرت@دوست
… عارفی راه میخانه گیر

و گر ابلهی پارسائی طلب

دوای دل خسته از درد جوی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ترسم آخر ز غم عشق تو دیوانه شوم
بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم
آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب
نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب

حضرت@دوست
حضرت@دوست
#❤️#

باران که شدی مپرس این خانه ی کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست

من از کعبه و مسجد پنهان بر میکده چشمان تو بردم ..


دانلود موزیک



حضرت@دوست
حضرت@دوست
هنگامه به کوی درِ میخانه گذار است… ●♪♫
می نوش؛ دهان از قدحِ عشق خمار است ●♪♫
بر دلبرِ دیوانه بگو رخ بنماید؛ دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید!

ali
ali
قاصدک‌های پریشان را که با خود باد برد
با خودم گفتم مرا هم می‌توان از یاد برد

جای رنجش نیست از دنیا، که این تاراج‌گر
هر‌چه برد، از آنچه روزی خود به دستم داد برد

فاضل نظری

حضرت@دوست
حضرت@دوست
در میخانه که باز است، چرا حافظ گفت:

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تو با قلبِ ویرانه ی من چه کردی؟
ببین عشقِ دیوانه ی من، چه کردی؟

در ابریشمِ عادت، آسوده بودم
تو با حالِ پروانه ی من چه کردی؟

ننوشیده از جام چشمِ تو مستم
خمار است میخانه ی من، چه کردی؟

مگر لایق تکیه دادن نبودم؟
تو با حسرتِ شانه ی من چه کردی؟

مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده، با خانه ی من چه کردی؟

جهانِ من از گریه است خیسِ باران
تو با سقف کاشانه ی من چه کردی؟


حضرت@دوست
حضرت@دوست
من از دیوانه گی های دل دیوانه می گــریم... چو مست گوشه گیری گوشه ی میخانه می گــریم..
از عشق.گفت.................
اما....................
تگه سنگ را چه اثر ...................


حضرت@دوست
حضرت@دوست
بی گمان عاشق شدن زیباست

خسته ام خسته از این دنیای آب و دانه ها

خسته از جغرافیای سردسیرِ شانه ها

پیله پیچیدم به دور خود ولی سنخیتی –

- نیست هرگز با من و تاب و تبِ پروانه ها

راز هر مردی فقط با مرگ افشا می شود

از چه می پرسند احوال ِ مرا بیگانه ها ..؟!

عاقبت خود را به مردن می زنم کنج قفس

تا دمی بیرونم اندازند این دیوانه ها

عشق قابیلی است می خواهد فقط پنهان کند

کشته اش را نیمه شب در خلوتِ ویرانه ها

می روم یکباره دیگر- می- بنوشم تا سحر

تا مرا بیرونم اندازند از میخانه ها

سنگ برنعشم نیاندازید دارد می رود_

_ صبرم از روی لب بی طاقتِ پیمانه ها


wolf
wolf
عاشقت هستم مرا دیوانه تر از این نکن
من خرابم خواهشا ویرانه تر از این نکن...

دور تو میگردم و در تاب و تب اما مرا
در میان شمع خود پروانه تر از این نکن...

من خراب و مست این میخانه ام با باده ات
حال این دیوانه را مستانه تر از این نکن...

هر چه دورم می کنی مردانه عاشق می شوم
حال من را اینچنین مردانه تر از این نکن...

در وصالت هم که من جانانه شیدا می شوم
این وصالم را چنین جانانه تر از این نکن...


با گدایی خو گرفتم این فضا را این چنین
با سکوتت نازنین شاهانه تر از این نکن...

با نگاهت چون مساکین خانه ام صحرا شده
خواهشا دیگر مرا بی خانه تر از این نکن...

شــادی
شــادی
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد
صوفی مجلس که دی جام و قدح می‌شکست
باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد
شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد
مغبچه‌ای می‌گذشت راهزن دین و دل
در پی آن آشنا از همه بیگانه شد
آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت
چهره خندان شمع آفت پروانه شد
گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشت
قطره باران ما گوهر یک دانه شد
نرگس ساقی بخواند آیت افسونگری
حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد
منزل حافظ کنون بارگه پادشاست
دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد



حضرت@دوست
حضرت@دوست


بی دوست-شبی-نیست-كه-دیوانه-نباشم
اگر صاحب نباشم

ای دوست اگر جان طلبی آن به تو بخشم
از جان چه عزیزتر بگو آن به تو بخشم


ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
مست ِعشقم ٬ مست ِشوقم
مست ِدوست
مست ِمعشوقى
كه عالم مست ِ اوست ^_^


پ.ن: دوستان اگه دوست داشتین بیاین زیر این پست مشاعره :سوت

صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو