باران که شدی مپرس ، این خانهِ کیست
سقفِ حرم و مسجد و میخانه یکیست
باران که شدی، پیاله ها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
باران...! تو که از پیش خدا می آیی
توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست...
بر درگه او چونکه بیفتند به خاک
شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست
با سورهِ دل ، اگر خدارا خواندی
حمد و فلق و نعره ی مستانه یکیست
این بی خردان...خویش ، خدا می دانند
اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
از قدرت حق ، هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق، رستم و موریانه یکیست
گر درک کنی خودت خدا را بینی
درکش نکنی، کعبه و بتخانه یکیست ..
#مولانا
به به
انگار شاعرا همه نمازاشون برباد رفتس حافظ میگه که
در نمازم خَمِ ابرویِ تو با یاد آمد - حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
چون یه نماز ظاهری هست یه باطنی
و یجورایی این اشعار از باطن حرف میزنند معانی پیچیده عرفانی دارن
اونجا که باباطاهر میگه
خوشا آنان که دائم در نمازنند
منظور این نماز ظاهری نیست
چون بصورت ظاهر نمیشه انسان دائم درحال نماز خوندن باشه