یافتن پست: #مغز

یاس
یاس
هیچیم شبیه هیچ کی نی
ملت اعصابشون خورد میشه شب نخوابی میزنه به سرشون
منم تا حالم بد میشه یهو پلکام می افتن و بی اراده خوابم میگیره :پوکر

wolf
wolf
چکاب کامل بدن فقط همون خون دادنه ؟

زاهِر..
زاهِر..
بچه‌ها من هیچ‌کسو تو ساینا نمی‌شناسم!
خیلی عجیبه
دیگه علی آقا و هادی و مامان زهرارم نمی‌شناسم

aliaga
aliaga
داشتن مغز دلیل قطعی بر انسان،
‏بودن نیست
‏پسته و گردو هم مغز دارند
‏برای انسان بودن باید شعور داشت!

رها
رها
هر کسی از ظن خود شد یار من/

از درون من نجست اسرار من/

سر من از نالهٔ من دور نیست/

لیک چشم و گوش را آن نور نیست/


❤️
قرن ها هم بگذره این شعر بازم یکی از بهترین و پرمغزترین شعرهای زبان فارسیه.. ❤️👌

پلاک313
پلاک313
پارک کردن = پنچری

این عبارت را بر درب های زیادی دیدیم
منازل ؛ مطب ؛ شرکت و ...
اما من جایی دیدم
کسی بر درب منزلش نوشته بود :
اگر ناچار به پارک در اینجا
هستید شماره همراه خود
را روی شیشه بگذارید تا
در صورت لزوم با شما
تماس بگیرم ...

متفاوت فکر کردن مغز
بزرگتر و هوش نمی خواهد
کمی وجدان بیدار میخواهد ..

wolf
wolf
دردی تو زندگی داشتین که نتونین ب کسی بگین ؟ حتا نتونین ب خودتون تو آینه یادآور شین …
چجور با اون درد برخورد کردین ؟ :فکر

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
بذار ی خاطره جالب براتون بگم چند شب پیش رفتیم بیرون شام بخوریم خلاصه ی رفیقی ما داشتیم اونم اونجا بود بعدش اونجا ی مدیر دارعه بنام حبیب گفت 10 دقیقه دیگ طول می کشه شام تون آماده باشه ما با این رفیق مون نشستیم تو این تایم حرف زدیم بعدش 15 20 دقیقه شد شام ما آماده نشده بود ما رو کردیم ب حبیب گفتیم داداش 20 دقیقه دیگه هنوز می خوایم فکر کنم تا 10 دقیقه شما این رفیق ما جر خورد از خنده گفت وااااای باز جملات کمر شکن گفتی ما دلمون درد گرفت از خنده حبیب خودشم پوکیده بود از خنده:خخخ

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
اگر کسی را دیدید که از کوچکترین چیزها لذت می برد،
محو طبیعت می شود، کمتر سخت می گیرد،
می بخشد، می خندد،
می خنداند و با خودش در یک صلح درونی ست،
او نه بی مشکل است نه شیرین مغز!
او طوفان های هولناکی را در زندگی پشت سر گذاشته و قدر آنچه امروز دارد را می داند.
او یاد گرفته است که لحظه لحظه ی زندگی را در آغوش بگیرد …

یاس
یاس
یه ساعت بیشتر منتطر تاکسی بودم
نن که افتاب برام سم
مغزم داشت می جوشید :گگگ
یه مسیر رفتم‌مسیر دوم گفتم به درک
با ماشین شخصی ها میرم اصلا
ماشین شاسی بلند مشکی ایستاد گفت کجا گفتم دانشگاه
ولی یه خانم محجبه که مشخص بود زنش جلو بود منم با کمی مکث و ترس سوار شدم
تا در خود دانشگاه اورد
اومدم کرایه دادم
گفت مسافر کش نیستم به خاطر چادرت سوارت کردم :بغز
اصلا یه جون به جونام اضافه شد .:گگگ

aliaga
aliaga
هوالعشــــــــــــق❤
تقدیم_به_همه
خصوصن_مذهبیا

یک عده اُمل و خشک مغز هستند ..
ڪھ باید آنهارا پرستید❣
درمسیر خانه تا دانشگاه نگاهشان ناموس دیگران را سایز نمیڪند...
اینها آنقدر افراطی هستند ڪھ جواب لبخند دختران را با اخم غلیظ میدهند...
چشمهایشان یا سنگ فرش زمین را متر میکند یا ابرهای آسمان را میشمارد
اینها همان پسران تندرو و نچسب هستند ڪھ در دوران مجردی از بین تمام زنان دنیا یک مادرشان را دیده اند و یک خواهرشان❣
چون بقول افراد روشنفکر آنقدر سرشان را پایین میندازند ڪھ بینی شان در یقه های بسته و مردانه شان فرو میرود❣
چهره شان دیدنی است زمانی ڪھ دنبال عروس خودبه آرایشگاه میروند...
لحظه ای ڪھ سرخ میشوند ....
چشمشان به قدر ته فنجان باز میشود... خیره خیره به نیمه وجود نگاه میکنند...
و لذت میبرند از دیدن سهم خود!
باید اینهارا پرستید❣
چون ذره ذره احساس خود را درمشت حفظ کردند تا هروقت زمانش رسید تقدیمش کنند بھ یک_نفر...
عقب مانده اند دیگر!!
درموبایل ساده ی خودشان دفترچه سیاه شده ای از شماره های بهترین دختران دانشگاه و شهررا ندارند
اخر هفته با ماشین دودر و صندوقی پراز ویسکی به شمال نمیرود...

fatme
fatme

جمعی از بچه های ساینا:پاره

EDRIS
EDRIS
مرا دردیست اندر دل که گر گویم زبان سوزد
وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد

منجم کوکب بخت مرا از برج بیرون کن
که من از طالعم ترسم ز آهم آسمان سوزد

azar
azar
مرا دردیست اندر دل که
گر گویم زبان سوزد
و گر پنهان کنم ترسم
که مغز استخوان سوزد

aliaga
aliaga
چشام از شدت بی خوابی از حدقه درمیان...

صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو