aliaga
هر موقع از زندگی ناامید شدی به این فکر کن که در آشپزخونه چیزی بنام قوری هست، که داخلش معجون جاودانگیای بنام چایی هست، برو یه لیوان ازش بریز، بخور لذت ببر و با فراغ بال به ادامه زندگیت بپرداز.
?
باید دو طبقه خونه جارو کنم😒
چیکار کنم حسش بیاد
Saye
بالاخره هر دختری در زندگیاش روزی به اين نتیجه میرسد که باید از تلاش کردن برای به دست آوردنِ "کسی که عاشقانه دوستش دارد"، دست بکشد...
و از "دوست داشته شدن"
توسطِ یک "مرد" لذت ببرد!!
در واقع همهی زنها ؛
بالاخره یک جایی در گیرودارِ عاشقیهای یکطرفه شان،
به "بهترین پدر" برای خوشبخت کردنِ "بچههایشان" فکر میکنند...
و یک شبه از تمامِ "دلشان"،
دست میکشند!!
زنها،
بیآنکه بفهمند،
همیشه "مادرند"...
حتی پیش از آنکه زاییده باشند!
هیوا
دلم میخواهد از من به نیکی یاد کنی. حالا که عزیزترین و تنها رفیقت نیستم، حالا که آدمهای دیگری در مسیر جهان تو رفت و آمد دارند؛ کاش آنقدر از خودم در ذهنت خاطرات خوبی ساخته باشم که هرکجا که حرف از من شد، یاد من که افتادی، ذهنت بی اختیار حوالیِ من بایستد و با تصور حضور من، احساس آرامش کنی، ناخودآگاه چشمانت را ببندی، به خاطرات خوبی که از من داری فکر کنی و لبخند بزنی... کاش از معاشرت و رفاقتی که با من داشتی، به عنوان تجربهای شیرین و لذتبخش یاد کنی. کاش با لبخند و اشتیاقی عمیق در ذهن و خاطرت تداعی شوم و کسی باشم که با فکر کردن به او، انگیزه و دلایل بیشتری برای زیستن داری... من نمیخواهم همیشه به من فکر کنی، اما میخواهم همان کسی باشم که در قشر سبز و ماندگار ذهنت جای گرفته و یادش که میافتی، با تصور حرفها و نگاهها و لبخندهای او آرام میگیری...
g.h.o.l.a.m.a.l.i
زندگی مثل یک ترن هوایی بالا و پایینهای خودش را دارد، انتخاب با تو است که فریاد بزنی یا لذت ببری.
منم همه گزینه ها و
برا اینکه با دارا بودن ایهان ویتامبنت تامینه
ها
پس حواسم نبوده ،
عااا