یافتن پست: #قایقی

سید ایلیا
سید ایلیا
اگه یه روز خواستید حقایقی رو درباره زندگیتون بدونید کافیست یک بار با دوستان آشنایان یا خانواده ارجمندتان دعوا کنید تا دانستنیهای زندگیتان کاملا وبدون کم وکاستی برملا شود
این روش 100% تست شده است وقابل اعتماد است

حضرت@دوست
حضرت@دوست
بقول استاد عشق
إن کنت أعز علیک فخذ بیدی....فأنا مفتون من رأسی حتی قدمی..الموج الأزرق فی عینیک ینادینی نحو الأعمق..و أنا ما عندی تجربه فی الحب و لا عندی زورق..

إنی أتنفس تحت الماء..إنی أغرق أغرق أغرق.....
موج آبی چشمانت مرا به ژرفای بیشتر دعوت می‌کند…

اما من در عشق بی‌تجربه‌ام و قایقی ندارم…من دارم زیر آب نفس می‌کشم…من دارم غرق می‌شوم…غرق می‌شوم…غرق چشمان تو

حضرت@دوست
حضرت@دوست
امروز: 3 آبان 1399 ... جنوبی خراسان رضوی خراسان شمالی خوزستان زنجان سمنان سیستان و بلوچستان فارس قزوین قم کردستان کرمان کرمانشاه کهگیلویه و ... استاندار ایلام گفت: خسارت های زلزله در ایلام نیازمند بررسی است. ... دو زلزله با قدرت ۳/۳ و ۳/۴ ریشتر دقایقی پیش استان ایلام، حوالی مهران و سرابله را لرزاند.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
میگفت
جایی ک عقل تونست جلوی احساس رو بگیره
یعنی
دل دیگه خسته شده
گفتم
سکوت
ودگر هیچ

حضرت@دوست
حضرت@دوست
اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
ای پسر فاطمه تو چنان جذاب دوست داشتنی هستی.که تما م آزاد گان راه ترا انتخاب میکند .آری تو درمیان همه مردان همچو گل شقایقی در میان خار ها

خانوم اِچ
خانوم اِچ
‌_شهید‌_ابراهیم‌_هادی
عصر یک روز وقتی خواهر وشوهر خواهر ابراهیم به منزلشان آمده بودند هنوز دقایقی نگذ شته بود که از داخل کوچه سرو صدایی شنیده می شد .ابراهیم سریع از پنجره طبقه ی دوم نگاه کرد و دید شخصی موتور شوهر خواهرشان را برداشته و در حال فرار است.🐍🌙
ابراهیم سریع به سمت درب خانه آمد و دنبال دزد دوید و هنوز چند قدمی نرفته بود که یکی از بچه محل ها لگدی به موتور زد و آقا دزده با موتور به زمین خورد .تکه آهنی که روی زمین بود دست دزد را برید و خون هم جاری شد. ابراهیم به محض رسیدن نگاهی به چهره پراز ترس و دلهره دزد انداخت و بعد موتور را بلند کرد و گفت: سوار شو! همان لحظه دزد را به درمانگاه برد و دست دزد را پانسمان کرد.
کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود و شب هم با هم به مسجد رفتند و بعد از نماز ابراهیم کلی با اون دزد صحبت کرد و فهمید که آدم بیچاره ای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده♥

آب را گل نکنیم
ماسک را ول نکنیم
در فرودست انگار، ناقلی عطسه زده
یا که با یک سرفه
گشته آلوده هوا.
ماسک را باید زد
دست را باید شست
واکسنی نیست کنون در ده بالا موجود
راه درمانی نیست
پیشگیری شده تنها ره درمان و نجات
تخت ها خالی نیست
چه گناهی کرده است
آن پرستار و پزشک؟ !!
خسته گشتند دگر زین همه هشدار و پیام.
ماسک را باید زد
دست را باید شست
همگی در خطریم
همه در یک کشتی
همره و همسفریم
باید این کشتی را
به سلامت برسانیم به ساحل با هم
ماسک را باید زد
دست را باید شست
ماسک را گر بزنیم
گر بشوییم سریع دستان را
گر کمی فاصله ایجاد کنیم
با شکست کرونا
باز هم می خندیم
باز هم بار سفر می بندیم
باز هم آینه در دست برقصیم همه
باز هم تازه شود نقش و نگار دیدار
باز هم می پرسیم
خانه ی دوست کجاست؟
ماسک را باید زد
دست را باید شست......

Banoo
Banoo
آری سهراب تو درست میگویی!!

آسمان مال من است...پنجره،عشق،زمین،دوست،هوا،مال من است!


اما سهراب تو قضاوت کن...

بر دل سنگ زمین جای من است؟


من نمیدانم چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست...

توکجایی سهراب؟!آب را گل کردند!!


صبر کن ای سهراب،گفته بودی قایقی خواهم ساخت...

خواهم انداخت به اب،دورخواهم شد از این خاک غریب،

قایقت جا دارد؟؟؟

منم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم!!


مثل سهراب دگر جنس تنهایی من چینی نیست، که ترک بردارد...

مثل مرمر شده است...

چینی نازک تنهایی من...!!!

wolf
wolf
همیشه منظر دریا و کوه-روح افزاست

و منظر تو-تلاقی کوه با دریاست ...



نفس ز عمق تو و قله تو می گیرم

به هرکجا که تو باشی-هوای من آنجاست ...



دقایقی است تو را با من و مرا با تو

نگاه ثانیه ها مات بر دقایق ماست ...



من و تو آینه ی روبروی هم شده ایم

چقدر این همه با هم یکی شدن زیباست ...



خوشا به سینه تو سرنهادن و خواندن

که همدلی چو من-آنجا گرفته و تنهاست ...



بدون واسطه همواره دیدمت، آری:

درون آینه ی روح، جسم ناپیداست ...



همیشه عشق به جرم نکرده می سوزد

نصیب ما هم از این پس لهیب تهمت هاست ...



بیا ولی که بخوانیم بی هراس-از هم

که همسرایی مرغان عشق بی پرواست ...

سید ایلیا
سید ایلیا
تشییع جنازه بزرگترین درس زندگی را به من آموخت

آموختم زندگی پـر از فـراز و نشیب است!

مثل میت که گاه روی سر ما جا دارد

و دقایقی بعد زیـر پا ...

wolf
wolf
می رهم
از خویش و
می مانم ز خویش
هر چه بر جا مانده ویران میشود ...
روح من
چون بادبان قایقی
در افقها دور و پنهان میشود ...



wolf
wolf
در حوالی این دنیا؛
نه صادق به زندگی هدایت شد،

نه فروغ از ناامیدی به امید رسید،

و نه سهراب قایقی ساخت تا به شهر رویاهایش رسد!
قلم و کاغذ کارشان بازیست با ذهن،
تا روزمان را به شب و ماهش دلخوش کنند!
خوشبخت باشید...
همان باشید که میخواهید.
اگر دیگران آن را دوست ندارند.
بگذارید دوست نداشته باشند.
ولی تو همیشه همانی باش که خودت دوست داری...!

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
عبور ، بهترین اتفاقِ این روزهاست ،
و "جاده" ، زیباترین حالتِ فراموشی ...
انگار در حالِ عبور که باشی ، دلواپسی ها فراموشت می شود ،
فراموش می کنی کجایِ جهان ایستاده ای ،
و بی رحمی هایِ زمانه ، از یادت می رود ...
"جاده" فرصتی ست برایِ بی خیالی ، فرصتی برایِ فراغت ، فرصتی برای پرواز ...
فرصتی ست تا برای دقایقی هم که شده ، مزه ی خوشبختی را بچشی !
من دلم که می گیرد ؛
غصه هایم را رویِ دوشِ اتوبان می اندازم ،
عبور می کنم ،
آنقدر که تمامِ بغض هایِ ته گرفته ام ، لبخند شوند ،،،
آنقدر که بشوم بی خیال ترین آدمِ رویِ زمین ...
به عقیده ی من ؛
"جاده" بزرگترین اکتشافِ بشریت بود !
یک آرامشِ خط کشی شده ،
یک بی خیالیِ طولانی !



wolf
wolf
این،یک جنون منطقیست که می خواهمت هنوز

حسی به غیرِعاشقیست که می خواهمت هنوز



شاید فریب آینه ست که تکرارمی شود

این هم دروغ صادقیست که می خواهمت هنوز



تا مرز لمس جسم توست حضور کویریت

حتما دلت شقایقیست که می خواهمت هنوز



وقت گرفتن دلیست که از من ربوده ای

شوق قصاص سارقیست،که می خواهمت هنوز



هنگام انتخاب توست،اگرخواستی بمان

این آخرین دقایقیست که می خواهمت هنوز -





افشین یداللهی

سکوت شب
سکوت شب
قایقی از ماه ،
پارویی از برگ.
چه خیال ها
که به سر دارد
جوبار پاییزی .

صفحات: 1 2 3 4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو