fatme
کاش اینجا کوه بودو میتونسم فریاد بزنم
از اینکه صدامو خفه کنم بدم میاد
دلم فریاد زدن میخاد
کاش این لحظه یه زمیننننننن لرزهههههه میومد همه خونه ها دورو ورمو میریخ پایین فقط اون قسمت ک من ایستادم سالم میموند تا من فریاد بزنم یعنیا مث کارتون اوگی و سوسک ها که همه جا منفجر شد و فقط خونه اوگی موند
یا مثلا بال داشتم قیییییییژژژ پرواز میکردم میرفتم تو اسمون اونجا فریادمو میزدم و برمیگشتم تازشم
صداش مث تو کوه اکو نمیشه و برنمیگرده به خودت
هرچی فریاد بکشی میره تو مولکولای هوا
یا مثلا یه دریای کوچیک تو حیاطمون بود هروق خاسم برم کلمو کنم زیر آب فریاد بزنم صداشم هیشکی نمیشنوه جز ماهی ها
اصن میشه زیر آب فریاد زد 😐آب میره تو حلقمون که اونجوری
اصن الان میرم یه تشت آب میکنم امتحانش میکنم
fatme
پارگی حنجره بر اثر سکوت هایی همانند فریاد...!
▪️
• تاحالا شده وارد اتاقی بشین و توی تاریکی ته اتاق یه خوناشام ببینین؟
نه نه منظورم یه خوناشام سکسی نیست، اونا مال فیلماس! یه موجود گوژپشت و کثیف با بدنی استخونی ، اونایی که با دیدن شما خرخر میکنن مث حیوونی که میخواد حمله کنه، اونایی که با چشمای فرو رفته و هیپنوتیزم کنندش شمارو مسخ میکنه و به سمت خودش میکشونه و شما درحالی که میدونین درخطرین، توانایی فرار کردن ندارین.
اون لحظه که دست های سرد استخونیش رو دور صورت و سرتون حلقه میکنه تا بتونه از گردنتون خون بنوشه، وقتی فرو رفتن نیش های تیزش رو توی رگتون احساس میکنید و از درد میلرزین ولی ذهن شما تحت کنترل اونه و توانایی فریاد زدن ندارین.
البته که اون بعد از اینکه تغذیه کرد حافظه ی شمارو پاک میکنه تا برای دفعات بعدی هم بتونه اینکارو بکنه.
شاید بدونین که همه ی ومپایرها از خون تغذیه نمیکنن، تاحالا ومپایرهایی رو دیدین که از خاطرات، ترس ها و انرژی شما تغذیه میکنن؟
تا حالا شده وارد اتاقی بشید و یادتون بره چرا اونجایین؟
سید ایلیا
یاصاحبالزمان
من از دیار حبیبم،غریب افتادم
بیابیا گل نرگس برس به فریادم
العجلیامولاییاصاحبالزمان
روزت بخیرتمام هستی قلبم