عبور ، بهترین اتفاقِ این روزهاست ،
و "جاده" ، زیباترین حالتِ فراموشی ...
انگار در حالِ عبور که باشی ، دلواپسی ها فراموشت می شود ،
فراموش می کنی کجایِ جهان ایستاده ای ،
و بی رحمی هایِ زمانه ، از یادت می رود ...
"جاده" فرصتی ست برایِ بی خیالی ، فرصتی برایِ فراغت ، فرصتی برای پرواز ...
فرصتی ست تا برای دقایقی هم که شده ، مزه ی خوشبختی را بچشی !
من دلم که می گیرد ؛
غصه هایم را رویِ دوشِ اتوبان می اندازم ،
عبور می کنم ،
آنقدر که تمامِ بغض هایِ ته گرفته ام ، لبخند شوند ،،،
آنقدر که بشوم بی خیال ترین آدمِ رویِ زمین ...
به عقیده ی من ؛
"جاده" بزرگترین اکتشافِ بشریت بود !
یک آرامشِ خط کشی شده ،
یک بی خیالیِ طولانی !
#نرگس_صرافیان_طوفان
شبی، برف فراوانی آمد و همهجا را سفیدپوش کرد. دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه میرسید.
یکی از آنان گفت: «کار سا دهای است!»، بعد به زیر پای خود نگریست که با دقت گام بردارد. پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود را بلند کرد تا به ردّپاهای خود نگاه کند. متوجه شد که به صورت زیگ زاگ قدم برداشته است.
دوستش را صدا زد و گفت: سعی کن که این کار را بهتر از من انجام دهی.
پسرک فریاد زد: کار سا دهای است!، بعد سر خود را بالا گرفت، به درِ مدرسه چشم دوخت و به طرفِ هدفِ خود رفت. ردّپای او کاملاً صاف بود.
فهمیدی یا بیشتر توضیح بدم؟!
هن؟
دیگه نمی فهمی
هن