یافتن پست: #عبور

پریا
پریا
شخصی به قصد تحقیر کردن،
مورچه ای را با انگشت فشار داد..
مورچه خندید و گفت:
ای انسان مغرور نباش!
که تو در قبرت برای من وعده غذایی بیش نیستی..
در اوج قدرت،خودت را گم نکن...

fatme
fatme
@bose
یبار عوض کردم ایدیتونو
اما انگار نشده بود
تازه متوجهش شدم
درست شد حالا

fatme
fatme
یکی میگفت: باید از کنار مشکلات باسرعت عبور کنی و بگی: میگ میگ
اما نمیدونست مشکلات نشستن رومون میگن:
انگوری انگوری

گِلآرِه
گِلآرِه
دلگیییییرم این شهر سرد
این کوچه های بی عبور
🥲

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
این منم برگشته از غمگین ترین تنهایی این شهر سرد...

یلداشکوهی
یلداشکوهی
در صورت فراموش كردن رمز گوشيهای سامسونگ، برای بازیابی رمز عبور گوشی های سامسونگ چندین روش مختلف وجود دارد که با کمک آن‌ها می‌توانید در زمانی که رمز عبور خود را فراموش کردید به گوشی دسترسی پیدا کنید و شکستن پسورد گوشی سامسونگ را انجام دهید. با آموزش باز کردن قفل گوشی سامسونگ همراه ما باشید.
یکی از رایج‌ترین مشکلاتی که کاربران گوشی‌های هوشمند با آن مواجه می‌شوند، فراموش کردن رمز گوشی است و کاربران گوشی‌های سامسونگ نیز از این قاعده مستثنی نیستند. گوشی‌های این کمپانی با ویژگی‌ها و امکانات متنوع و فراوانی عرضه می‌شوند؛ به طوری که به کاربران اجازه انجام هر کاری که می‌خواهند را می‌دهند. اما زمانی که یک مشکل آزاردهنده مثل فراموش كردن رمز گوشيهای سامسونگ پیش می‌آید، دیگر اهمیتی ندارد گوشی شما چه امکانات و قابلیت‌هایی را ارائه می‌کند

نسیم
نسیم
ادامه داستان امتحان عشق
من بی اراده به سمت او قدم برداشتم , کاملا بدون توجه به این که او آن نشان گل سرخ را بر روی کلاهش ندارد .
اندکی به او نزدیک شدم . لب هایش با لبخند پرشوری از هم گشوده شد
اما به آهستگی گفت ” ممکن است اجازه دهید عبور کنم ؟ ”
بی‌اختیار یک قدم دیگر به او نزدیک شدم ودر این حال میس هالیس را دیدم .
تقریبا پشت سر آن دختر ایستاده بود زنی حدودا ۴۰ ساله با موهای خاکستری رنگ که در زیر کلاهش جمع شده بود .
اندکی چاق بود و مچ پایش نسبتا کلفتش توی کفش های بدون پاشنه جا گرفته بودند
دختر سبز پوش از من دور می شد , من احساس کردم که بر سر یک دوراهی قرارگرفته ام .
از طرفی شوق وتمنایی عجیب مرا به سمت آن دختر سبز پوش فرا میخواند
و از سویی علاقه ای عمیق به زنی که روحش مرا به معنای واقعی کلمه مسحور کرده بود به ماندن دعوتم می کرد .
او آن جا ایستاده بود با صورت رنگ پریده و چروکیده اش که بسیار آرام و موقر به نظر می رسید
وچشمانی خاکستری و گرم که از مهربانی می درخشید .
دیگر به خود تردید راه ندادم .
کتاب جلد چرمی آبی رنگی در دست داشتم که در واقع نشان معرفی من به حساب می آمد
از همان لحظه فهمیدم که

Shahan
Shahan
مرگ یعنی
خاطرات تو برات پست کنن..
من مرده ای بیش نیستم

mohamad
mohamad
به لحاظ روحی نیاز دارم
هرچه زودتر فریاد بزنم و بخونم:
غصه هاش به من رسید
شادیاش به دیگرون


حضرت@دوست
حضرت@دوست
تو{.....}شور غزل های حافظی.که در قلّه ی عشق اِستاده ای
ومن ....... سرمستی..از بوی عطر گیسوانت که با نسیمی از گذر ما عبور میکند


حضرت@دوست
حضرت@دوست
ساده است اگر بهار

جنگلي سترگ را
برگ و بر دهد

يا پرنده را
زشاخه اي به شاخه اي دگر
سفر دهد

من در انتظار آن بهار گرم و بيقرار و آفتابي ام
مي رسد
مرا عبور مي دهد

ز روزهاي سرد سخت

خاک راپرنده مي کند

سنگ را درخت ...


سید ایلیا
سید ایلیا
در کوچه پس کوچه های عمر سرک می کشم
ولحظاتی را دوباره زندگی می کنم
که ثبت شده اند به نام خاطره
همه چیز در آنجا محفوظ است .
تمام تلخی ها و شیرینی ها
حتی عبور ومرور عابران
وخنکی هوا
اما هیچ کدام لذت گرفتن دستانی نمی شود
که رهایی را دوست دارد
و بادبادک را !

▪️
▪️
کارشناسان ماوراءالطبیعه میگن
در اصل ارواح ها مسیری که موقع زنده بودن طی میکردن رو دنبال میکنن حتی اگه اون خونه دوباره ساخته بشه،برای همین بنظر میرسه که دارن پله هارو بالا پایین میکنن در حالی که دیگه پله ای وجود نداره و به همین دلیل از دیوار عبور میکنن

صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو