« #بیم-جدایی »
مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است
در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است
قصه ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است
تشنگانِ مِهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است
باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق -
آشنایم کن ولی نا آشنایی بهتر است
فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست
دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است
هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست
اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است
کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من
« آرزوی وصل » از « بیم جدایی » بهتر است
اگه غذا بودی ، کتلت های آخر هفته ی دست پخت مامان جون بودی ، که عطرش هفت تا محله رو برمی داشت و با ترشی و سبزی تازه خوشمززه ترم میشد .. اگه رنگ بودی ، زرد بودی .. همون قدر تو چشم و جذاب ، که چشم بد و همه انرژیا و فرکانسای منفی رو بر می گردوندی .. اگه عطر بودی ، عطر گیج کننده ی شکوفه های بهار نارنج بودی که بوش تمام حیاط نقلی خونه پدری و پر میکرد .. اگه یه روز هفته بودی ، جمعه بودی ، که آدم واسه اومدنت لحظه شماری میکرد و کل هفته رو به شوق اومدنت می گذروند و دست آخر از اینکه داری می ری ، غم میومد تو دل .. اگه میوه بودی ، سیب بودی .. نماد خنده (: اگه فصل بودی ، زمستون بودی .. برفی و مه گرفته و سرد .. که با لذت پوشیدن لباسای پشمی گرم ، شال و کلاه و کتونی ، برف بازی های پر از جیغ و هیجان و خوردن شکلات داغ ، سپری می شدی .. اگه قصه بودی ، لیلی و مجنون بودی ، شیرین و فرهاد بودی ، عاشقانه ، اساطیری و همیشه موندگار توی تاریخ ادبیات جهان .. اگه جمله بودی ، دوستت دارم بودی و اگه کلمه ، عشق ...
ما نسل عاشق های مظلومیم
هزار و یک معیار برای انتخاب معشوق هایمان داریم؛
چشم آبی، موی بلوند، قد رشید
اما همین که گوشی شنوا برای حرف هایمان پیدا می کنیم تمام معیار هایمان می شود شخصیت و ظاهر همان کسی که هم صحبت حرف هایمان است
ما از عشق فقط یک نفر را می خواهیم تا موسیقی های عاشقانه ای که گوش می دهیم بدون مخاطب نمانند
ما نسل عشق های استیکری هستیم
نه سکه هایمان را در باجه های زرد تلفن عمومی خرج کرده ایم
نه انگشتانمان را با دکمه های کوچک تلفن همراه برای گفت و گویی عاشقانه خسته کرده ایم
پست ها، استوری ها و استاتوس هایمان آینه تمام قدی است از احساسات ما
به خواننده ها و ترانه هایشان وکالت داده ایم تا حرف دلمان را به کسانی که دوستشان داریم بگویند
ما در پی گنج هایی هستیم که نابرده رنج میسر می شوند
در نسل ما هیچ شیرینی به خاطر فرهاد قید ثروت خسرو را نمی زند
و هیچ کوهی دلواپس تیشه های فرهاد نیست
ما نسلی هستیم که هر شکست عشقی برایمان مقدمه پیروزی است
آنقدر نیمه گمشده داریم که اگر یکی را از دست دادیم خیالمان از بابت تنها نماندن راحت باشد
ما نسل عاشقان متظاهریم
با خنده های تصنعی تظاهر می کنیم حالمان در کنار یکدیگر خوب است
اما فقط صمیمی ترین رفیقمان خبر دارد در پس آن خنده ها چه در دلمان می گذرد
ما کلاه برداران مکاری هستیم که ساده کلاه سرمان می رود
دختران مظلومِ نسل ما سهم پسران تنوع طلبی می شوند که تعریفی از غرور مردانه ندارند و برای واژه عشق هیچ انحصاری قائل نیستند
پسران با غیرت هم دل به دختران عشوه گری می بندند که باز کردن سر صحبت و دلبری کردن را به خوبی بلدند
ما نسلی هستیم که گرفتار مخوف ترین راهزنان تاریخ شده ایم؛ یعنی همان راهزنان دل
کسانی که ناگهان وسط زندگی کردنمان پیدایشان می شود، مزه عشق را با آن ها تجربه می کنیم
و درست در روز هایی که محتاج بودنشان هستیم ما را تنها رها می کنند تا برای همیشه در خلصه نبودشان بسوزیم
ما عهد شکن ترین نسل تاریخیم
حلقه ازدواج در نسل ما یک زینتی عادیست و هیچ وجه تمایزی نسبت به سایر جواهرات ندارد؛ نه مصونیت می آورد نه تعهد
عقد نامه ها صرفا کاغذ بازی های اداری هستند که سال هاست ثبتشان با سندشان برابر نیست
در خانه های نسل ما جفت هایی هستند که هرگز با یکدیگر زوج نیستند
ما نسل محکوم به انقراضیم
چون
ما نسل مزخرفی هستیم (:
مردها خیلی هم خوبند.
دوست داشتنی و مهربان
عاشق محبت واقعی
گاهی وقتا مثل یه بچه از ته دل خوشحالند..
و گاهی مثل یک پیرمرد خسته...
اکثرشان تنهایی را تجربه کرده اند...
بیشترشان درد کشیده اند...
و اکثرا غمهایشانرا در وجودشان مخفی کرده اند..
خیلی از اشک ها را نگذاشته اند از چشمانشان بیرون بریزد..
مردها میروند قدم میزنند تا یادشان نرود که به جای گریه باید قدمهای محکم داشته باشند..
همانهایی که اگر عاشق شوند ؛
برایتان شاملو می شوند ،یا فرهاد و بیستون میکنند...
و تو بهشت را روی زمین خواهی داشت...
آری اینها مرد هستند...
راحت باشید پست خودتونه
خواهش
ای جان...فدای صبا جانمون
مخسی پس..