یافتن پست: #فرهاد

سکوت شب
سکوت شب
دل داده‌ام بر باد، بر هر چه باداباد

مجنون‌تر از لیلی، شیرین‌تر از فرهاد

ای عشق از آتش، اصل و نسب داری

از تیره دودی، از دودمان باد

آب از تو طوفان شد، خاک از تو خاکستر

از بوی تو آتش، در جان باد افتاد

هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران

هر کوه بی‌فرهاد، کاهی به دست به باد

هفتاد پشت ما، از نسل غم بودند

ارث پدر ما را، اندوه مادر زاد

از خاک ما در باد، بوی تو می‌آید

تنها تو می‌مانی، ما می‌رویم از یاد

فقط خدا
فقط خدا
من که عاشق نیستم،
بید مجنون شناس نیستم.
زیر باران تازه و تر نیستم.
من که عاشق نیستم،
لیلای تو، مجنون هیچ کس نیستم
فرهاد هم در بیستون خوابیده ست
خواب شیرین دیگر دیده است
بعد تو به دل گفتم توبه کن
گفت من که عاشق نیستم
این خانه ویران و من ساکن نیستم
آن تپیدنها،بازیگوشی ها گذشت
من دیگر با هیچ کس آشنا نیستم.

wolf
wolf
ظاهراً هرچند میخندم ، درونم شاد نیست

باد اگر در غبغبم دیدی به جز غمباد نیست



وضع من از منظر علم روانکاوی بد است !

مشکلات جسمی ام اما به ظاهر حاد نیست!



مثل شهری جنگی ام که سالها بعد از نبرد

بازسازی گشته اما باز هم آباد نیست!



بستگی دارد که از « زندان» چه تعریفی کنیم

هیچ کس در هیچ جای این جهان آزاد نیست



زود دانستند این دنیا تماشایی نبود

کس از آغاز تولد کور مادرزاد نیست



حتم دارم تا شکوه کاخ ساسانی به جاست

گوشه ای از چشم شیرین قسمت فرهاد نیست . . .



اصغر عظیمی مهر

سکوت شب
سکوت شب
نه از خاکم، نه از بادم
نه در بندم، نه آزادم
نه شیرینم، نه فرهادم
اگر آبی تر از آبم،
اگر همزاد مهتابم
بدون تو چه بی رنگم
بدون تو چه بی تابم

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
بزرگ آقا تو سریال شهرزاد میگفت:
(_اصل این دنیا نرسیدنه ، اگه برسی عجیبه)
ولی شهرزاد به فرهاد رسید،
اصل این دنیا رسیدنه اگه نرسیدی، باید به احساس و عشقت شک کنی ،
عشقی که برات ارزش خطر نداره ، عشقی که برای رسیدنش با همه چشم بدخواها نجنگی ، عشق نیست ...
_عاشق بزدل عشق و هم ضایع میکنه

wolf
wolf
قاصدک هاى پریشان را که با خود ، باد برد

با خودم گفتم مرا هم می‌توان از یاد برد



ای که می‌پرسی چرا نامی ز ما باقی نماند

سیل وقتی خانه‌ای را برد ، از بنیاد برد



عشق می‌بازم که غیر از باختن در عشق نیست

در نبردی اینچنین هرکس به خاک افتاد ، برد



شور شیرین تو را نازم که بعد از قرن‌ها

هر که لاف عشق زد ، نامی هم از فرهاد برد



جای رنجش نیست از دنیا که این تاراجگر

هر چه برد از آنچه روزی خود به دستم داد، برد



در قمار دوستی جز رازداری شرط نیست

هر که در میخانه از مستی نزد ، فریاد برد





فاضل نظری{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

wolf
wolf
شهرت عشق کند،زمزمه ی حسن بلند

شد ز یوسف سخن عشق زلیخا مشهور...

سکوت شب
سکوت شب
دل داده‌ام بر باد، بر هر چه باداباد

مجنون‌تر از لیلی، شیرین‌تر از فرهاد

ای عشق از آتش، اصل و نسب داری

از تیره دودی، از دودمان باد

آب از تو طوفان شد، خاک از تو خاکستر

از بوی تو آتش، در جان باد افتاد

هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران

هر کوه بی‌فرهاد، کاهی به دست به باد

هفتاد پشت ما، از نسل غم بودند

ارث پدر ما را، اندوه مادر زاد

از خاک ما در باد، بوی تو می‌آید

تنها تو می‌مانی، ما می‌رویم از یاد

pαrмιѕѕ
pαrмιѕѕ


درد دارد و زجه میزند
تمام کوچه و خیابان این شهر
وقتی دستانت در دستم نیست
برای قدم زدن.



زهرا
زهرا
بنویسین تا هستم بخونم:)

:گل

شــادی
شــادی
من چقد خستم:خسته{-72-}

حلما
حلما
گفتم تو فرهاد منی
گفتی تو شیرینی مگر؟
گفتم خرابت می شوم
گفتی تو آبادی مگر؟
گفتم ندادی دل به من
گفتی تو جان دادی مگر؟
گفتم ز کویت می روم
گفتی تو آزادی مگر؟
گفتم فراموشم نکن
گفتی تو در یادی مگر؟!؟!؟

فقط خدا
فقط خدا
زندگی باغی ست
که باعشق باقی ست
مشغول دل باش نه دل مشغول
بیشتر غصه های ما ازقصه های خیالی ماست
اگر فرهاد باشی همه چیز شیرین ست{-41-}:)

فقط خدا
فقط خدا
زندگی باغی ست
که باعشق باقی ست
مشغول دل باش نه دل مشغول
بیشتر غصه های ما ازقصه های خیالی ماست
اگر فرهاد باشی همه چیز شیرین ست{-41-}

صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو