یافتن پست: #فرار

هادی
هادی
ورودی ساینا رو تغییر دادم، کار یکی از کارآموزام هست که اینجا عضو نیست. این کارآموزم کمتر از 2 ماه هست که با من کار میکنه و قبلش هیچ دانش برنامه نویسی ای نداشت {-2-}

@lost
@home78

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نخستین بیعت کننده با امام عصر (عج) کیست؟
کتاب درنگستان : هزار نكته باريكتر ز مو اينجاست

دانلود کتاب با ذکر صلوات بر محمد آل محمد
[لینک]
شرح عنوان کتاب در دید گاه

حضرت@دوست
حضرت@دوست

بخدا لون و رنگم مِن هجرانِک کالزردچوبه صارَ أصفراً و قلبی کلآلبالو اصبحَ أحمراً. هرچه النامه جات العاشقانه بسوی أنت أُرسلُ، لاجوابَ دریافتٌ. گویا أنا را آدم لاتُحسابین! بجانک أنتِ که مِن جان الحقیر عزیزترٌ، قلبی فی فراقِک مجروحٌ و بابُ قلبی بروی ماه انتِ مفتوحٌ. أنا نمیدانم که چرا از من فرارٌ! در صورتی که أنا مِن عشقک بی قرارٌ. گویا لارحمَ و لا مروتَ فی قلبک! انا الجوانُ الباسوادُ و صاحبُ المعلوماتُالکثیره. با تمام این احوال حاضرم حلقهالعبودیت و الچاکری ترا فی الگوشم آویزاننا! إرحمی، إرحمی! یعنی رحم کن نگذار مِن جفائک خودم را با اربع نخود تریاک أنْ أقتلَ.

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

فردی از اوضاع زمانه خود نزد پیر خردمندی گلایه کرد و گفت: کارگرانم با من رو راست نیستند، بچه ها، همسرم و همه دنیا خیلی خودخواه شده اند...هیچکس کارش درست نیست و اوضاع خیلی خراب است!

پیر خردمند گفت: در روستایی یک اتاق بود که ١٠٠٠ آیینه داشت. دختر بچه‌ای هر روز داخل آن می رفت، بازی می‌کرد و از اینکه هزاران بچه دیگر اطرافش بودند شاد بود! با هر کف زدن او، همه آن ١٠٠٠ دختر بچه کف می‌زدند و او این اتاق را شاد‌ترین و زیباترین جایی می‌دانست که در دنیا وجود دارد!

همین مکان یک بار میزبان مردی غمگین و افسرده شد! مرد ناگهان دید هزاران نفر عصبانی در چشمان او زل زده اند! ترسید و دستش را بلند کرد تا به آنها حمله کند و در پاسخ هزاران دست بلند شد تا او را بزنند! او با خود فکر کرد که آنجا بدترین نقطه عالم است و از آن اتاق فرار کرد!

دنیا هم مانند اتاقی است با ١٠٠٠ آیینه در اطراف ما! هر چه ما انجام می‌دهیم، سزا یا پاداش آن‌را به ما عیناً یا چند برابر پس می‌دهد! این دنیا مثل بهشت است یا جهنم! بسته به خود ما دارد، که از آن چه بسازیم!

محمّد
محمّد
دوست دارید این چالشو انجام بدیم؟

زاهِر..
زاهِر..
این چه وضعشه؟

خانوم میم
خانوم میم
حلول ماه ربیع الاول بر همتون مبارک⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩

زاهِر..
زاهِر..
تو شهر شمام انقلاب شده ؟{-75-}
قمو که گرفتن{-75-} ما داریم فرار میکنیم سمت مرز که بریم لبنان{-82-} اونجا برامون اقامت درست کرده حاجی زاده{-75-}

.
.
یه سلامی هم بکنیم به اون پسری که رو در دستشویی عمومی شماره موبایلش رو مینویسه تا یه دختری ببینه و باهاش دوست بشه{-128-}
آخه کدوم دختری تو دستشویی مردونه میره؟{-70-}

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد.
عکس خود را در آب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد.
اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد.
در همین حین چند شکارچی قصد شکار او کردند.

گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک می دوید، صیادان به او نرسیدند، اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه ی درخت گیر کرد و نمی توانست به تندی فرار کند.

صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند.

گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ پاهایم که از آن ها ناخشنود بودم نجاتم دادند، اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند.

🔸چه بسیارند در زندگی چیزهایی که از آنها خوشمان نمی آید ولی مایه خوشبختی و آسایش ما هستند و بالعکس چه چیزهایی که داریم و یا دوست داریم داشته باشیم اما مایه بدبختی و عذاب ما هستند. تمام تلاشمان را برای داشتن زندگی بهتر انجام دهیم اما همواره به حکمت های خداوند راضی باشیم.

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
ماندنی را ول کنی پیش تو میماند ولی
رفتنی با وصله و زنجیر آخر میرود
تا هادی ندیده فرار کنیم :خخخ

نعیم
نعیم
صاحبش اومد
@hadi

فرار کنیم{-7-}

نعیم
نعیم
آقا شما چجوری دخل و خرجتون رو مدیریت میکنید

بگید ان‌شاء‌الله یه چیزی ازتون یاد بگیریم

مخصوصا متاهل ها

aliaga
aliaga
اومده سرکار😁ولی موبایلش خونه جامونده 🤣🤣
میشه بگی کدومتون این بلا سرش اومده هیچ نگران نباشید من راز دارم 🤣🤣🤣
اگه کسی خاطره ای دراین باره دارد برامون بگه

aliaga
aliaga
شخصیت منو با برخوردم اشتباه نگیر…
شخصیت من چیزیه که من هستم…
اما برخورد من بستگی داره به اینکه تو چی باشی…


یا علی ...:گل

صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو