یافتن پست: #فاضل

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
خیمه‌ی خورشید را
دیندارها آتش زدند
آه! معنای حقیقت
تا کجا برگشته است...:هعی

♥️

wolf
wolf
داد ازین طرز مسلمانی
که هر کس در نظر قبله را می جوید اما
ازخدا برگشته است...



شــادی
شــادی
ما هرچه دویدیم به جایی نرسیدیم
ای باد سرانجام تو هم گوشه نشینی ست{-75-}


شــادی
شــادی
ای موج پر از شور که بر سنگ سرت خورد
برخیز فدای سرت انگار نه انگار
{-75-}

شــادی
شــادی
رود راهی شد به دریا،کوه با اندوه گفت
می روی اما بدان دریا ز من پایین تر است..

{-75-}

فقط خدا
فقط خدا
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق

قایقی در طلب موج به دریا پیوست
باید از مرگ نترسید ،اگر باید عشق

عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد ،شاید عشق

شمع افروخت و پروانه در آتش گل کرد
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق

پیله ی عشق من ابریشم تنهایی شد
شمع حق داشت، به پروانه نمی آید عشق

فاضل نظری

هادی
هادی


یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر، بار دگر، بار دگر... نه!

# فاضل نظری

هادی
هادی
با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم
به خیابان شلوغی که نباید رفتیم

می شنیدیم صدای قدمش را اما
پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم

زندگی سرخی سیبی است که افتاده به خاک
به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم

آخریم منزل ما کوچه سرگردانی است
دربه در در پی گم کردن مقصد رفتیم

مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم
دیگر اصرار مکن باشد، باشد، رفتیم...

فاضل نظری

هادی
هادی
آن دوست که من دارم وان یار که من دانم{-164-}

شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم{-164-}

بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را

بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم{-180-}

هادی
هادی
مهتاب
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه مساله هاست


هادی
هادی
غم‌خوار من به خانه‌ی غم‌ها خوش آمدی
با من به جمع مردم تنها خوش آمدی

بین جماعتی که مرا سنگ می‌زنند
می‌بینمت برای تماشا خوش آمدی

راه نجات از شب گیسوی دوست نیست
ای من، به آخرین شب دنیا خوش آمدی

پایان ماجرای من و عشق روشن است
ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی

با برف پیری‌ام سخنی بیش از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی

ای عشق ای عزیزترین میهمان عمر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی!



صفحات: 14 15 16 17 18

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو