یافتن پست: #غمگینم

غمگینم
.
.
.


Bita
Bita
قد خاموشی یک زیر گذر غمگینم

Bita
Bita
مرا از دور تماشا کن

من از نزدیک، غمگینم!

Bita
Bita
مرا از دور تماشا کن

من از نزدیک‌غمگینم

wolf
wolf
غمگینم، نه آنگونه که به نظر برسد، آنگونه که به نظر نمیرسد و هیچ نخواهی دانستش، که دانستنش به چه کارت خواهد آمد، که یا برایت مهم نخواهد بود و غمگینتر میشوم و یا برایت مهم خواهد بود و غمگین میشوی و غمگینتر خواهم شد، پس همینکه ندانی کافیست، بقیه‌اش هم که خواهد گذشت ...

حلما
حلما
آدم در روز کلی کلمه می‌شنود.
بعضی کلمه‌ها آبادت می‌کنند و بعضی خراب. بعضی کلمه‌ها جنسیت دارند، بعضی‌ها هم شخصیت دارند. مونث‌اند و لطیف یا مذکر و خشن. کلمه‌ها وزن و مزه هم دارند. وزن بعضی‌هایشان زیاد است و مزه‌ی بعضی‌هایشان تلخ. بعضی‌هایشان قلع و قمع می‌کنند، بعضی‌هایشان نوازشت.
شنیدن جمله‌ی «جای طرف خالی! » ، همیشه غمگینم می‌کند. یادآوری می‌کند یکی باید باشد و نیست. حس می‌کنم جای های خالی‌ دلم زیاد شده.

نفسم را بیرون می‌دهم و می‌گویم: «جای خالی بعضی آدم‌ها با هیچ چیز پر نمی‌شود.»

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ماه تابان

یار من امشب کجا و قلب غمگینم کجا//
دل به آتش می کشم سوزد شود از من جدا

آه من امشب چو مست روی دلبر می شوم//
کشور عشق خودم را شاه و سرور می شوم

آه در دردم مرا امشب کسی یاری نکرد//
لابه لای گریه هایم ذره ای زاری نکرد

ماه تابان ذره ای لطفی نما بر ما بتاب//
قلب غمگین لابه لای خستگی هایت بخواب


wolf
wolf
جفاکردم به چشمانت ، ببخشا یار شیرینم،
اگرچه می روم بادرد و میدانی که غمگینم،

دلت را بد شکستم من سزایم آتش دوریست
حلالم کن دم رفتن که شاید روی خوش بینم

از اینجا می روم اما دلم پیش تو جا مانده،
دل از تو بر نخواهم داشت،ای دلدار دیرینم،

نپرس از من کجا رفتم، ندانی بهترست اخر
خجالت میکشم از تو و از حرفهای سنگینم،

به آتش میکشم دل را،اگرجزتو کسی خواهد
چه سوزی دارد این قصه، تورا دیگرنمی بینم

نباید لحظه رفتن، به چشمانم شوی خیره
ندارم من توانی که غم از چشمان تو چینم

الهی بعد من دیگر، نبینی بی وفایی را...
خدا باشد نگهدارت ، ببخشا یار شیرینم



سکوت شب
سکوت شب
کامنت اول

حضرت@دوست
حضرت@دوست
!

از خواب برگشتم؛ به تنهایی… پُل میزنم از تو، به زیبایی
چشماموُ می بندم وُ می بینم؛ دنیا رو با چشمِ تو، می بینم

دنیایِ من با عشق، درگیره… عشقی که تو نباشی؛ میمیره
عشقی که توو دستِ تو، گُل داده… عشقی؛ که به دستِ من افتاد

تو مثلِ من؛ رؤیاتو میبافی! با دست من؛ موهاتوُ میبافی
خورشیدوُ با چشمات، روشن کن! یک بار، ماهوُ قسمتِ من کن

من پشتِ این پنجره ، می شینم… بارونوُ توو چشمِ تو، می بینم
عیبی نداره؛ چشمتوُ وا کن… عیبی نداره، باز غمگینم

بازی نکن؛ با قلبِ داغونم! من آخرِ بازی رو، می دونم
حیفه… بخوایم، از هم جدا باشیم… من خیلی وقته با تو؛ هم خونه ام



༊
هم خیلی غمگینم..
هم خیلی ارومم..

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
دیگر برایم مهم نیست !
بی حس شده ام ...
از قضاوت و بی انصافیِ هیچ آدمی ، دلم نمی گیرد !
من به مرحله ی پذیرشِ خودم رسیده ام ،
نه از تمجید و ابراز علاقه ی کسی ، ذوق می کنم ،
نه با انتقاد و رفتنِ کسی ، به هم می ریزم !
به معنایِ واقعی ، عینِ خیالم نیست !
این روزها ، همه چیزِ دنیایِ من ، به خودم بستگی دارد !
حالِ من خوب است
نه عاشقم ، نه غمگینم ، نه دلتنگ ...
از شما چه پنهان ؛
این روزها جایِ هیچ کسی خالی نیست !
من در بی تفاوت ترین حالتِ ممکن قرار دارم !



حضرت@دوست
حضرت@دوست
همه کس از تو دلشادند غیر از من که غمگینم

نمی گوئی دل این هم زمانی شاد باید کرد

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
غمگینم...
چونان پیرزنی
که آخرین سربازی که از جنگ بر‌می‌گردد
پسرش نیست...:هعی

زهرا
زهرا
یک نفر آدمم و چند نفر غمگینم...(:

صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو