یافتن پست: #پروانه_حسینی

wolf
wolf
جفاکردم به چشمانت ، ببخشا یار شیرینم،
اگرچه می روم بادرد و میدانی که غمگینم،

دلت را بد شکستم من سزایم آتش دوریست
حلالم کن دم رفتن که شاید روی خوش بینم

از اینجا می روم اما دلم پیش تو جا مانده،
دل از تو بر نخواهم داشت،ای دلدار دیرینم،

نپرس از من کجا رفتم، ندانی بهترست اخر
خجالت میکشم از تو و از حرفهای سنگینم،

به آتش میکشم دل را،اگرجزتو کسی خواهد
چه سوزی دارد این قصه، تورا دیگرنمی بینم

نباید لحظه رفتن، به چشمانم شوی خیره
ندارم من توانی که غم از چشمان تو چینم

الهی بعد من دیگر، نبینی بی وفایی را...
خدا باشد نگهدارت ، ببخشا یار شیرینم



wolf
wolf
ساده از کسی که دوستش دارید نگذرید،
شاید باخودت فکر کنی ...
دوباره بهترش را تجربه می کنی...
اما نه،،
تا ابد درهمان یک نفر باقی می مانی!
و در هرکسی به دنبال نشانی از او می گردی
مثلا در یکی خنده اش را...
در یکی شیطنتش را ...
در یکی تن صدایش را...
آخ چه بگویم از اسمش که دیونه ات می کند!
اما هیچ کدام خودِ او نمی شود...
و در آخر ناامید از نیافتنش...
در هجمی از خواستن های الکی...
با حسرت عشقی از دست رفته...
باقی عمرت را ...
دل مُرده و چشم به راه سر می کنی"
لطفا راحت از احساستان نگذرید...
که عمری را برای عاقل بودن فرصت دارید...





pαrмιѕѕ
pαrмιѕѕ
دل به او دادم که با جانش نگهداری کند
مرهم زخمم شود، جان مرا یاری کند

از همه عُشاق عالم ،چشم من او را گرفت
جای دل جان دادمش تا بلکه غمخواری کند

با خیال وصل او ، نامش شده ورد لبم
در هوایش تب کنم ، شاید پرستاری کند

روز و شب در فکر من رویای او می پرورد
چشم من جز او، از عالم حسِ بیزاری کند

لحظه ای از یاد او ،غافل نمی گردد دلم
بی هوایش جان من، احساس بیماری کند

دین و دنیایم شده چشمان رنگ قهوه اش
کاش دستان خدا، بر حال ما کاری کند...



pαrмιѕѕ
pαrмιѕѕ
می وزد هر صبح
نسیمت در هوای خانه ام

تا خیالت می رسد،
باز عاشقی دیوانه ام



pαrмιѕѕ
pαrмιѕѕ
دل به او دادم که با جانش نگهداری کند
مرهم زخمم شود، جان مرا یاری کند

از همه عُشاق عالم ،چشم من او را گرفت
جای دل جان دادمش تا بلکه غمخواری کند

با خیال وصل او ، نامش شده ورد لبم
در هوایش تب کنم ، شاید پرستاری کند

روز و شب در فکر من رویای او می پرورد
چشم من جز او، از عالم حسِ بیزاری کند

لحظه ای از یاد او ،غافل نمی گردد دلم
بی هوایش جان من، احساس بیماری کند

دین و دنیایم شده چشمان رنگ قهوه اش
کاش دستان خدا، بر حال ما کاری کند...



pαrмιѕѕ
pαrмιѕѕ
می وزد هر صبح
نسیمت در هوای خانه ام

تا خیالت می رسد،
باز عاشقی دیوانه ام



تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو