یافتن پست: #شهر

donya
donya 👩‍👧‍👦
امسال هی خواستم صبوری کنم و با معلمه خنگشون درنیوفتم که نمیذارن
آخه پفیوز تویی که ضرب عددهای دورقمی رو بچه ها یاد ندادی گوه میخوری تو امتحان سوال میدی که بچه ها نتونن جواب بدن
این امتحانه هم خیلی مهم بوده و تو کارنامشون خیلی تاثیر داره به گفته خودش

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
آقا ما انتظار داریم بزنیم اونا هم منتظرن بخورن عجب تدبیری داریم ما سه شب درست نخوابیدیم...:خخخ

یاس
یاس
همه‌ی کشورها دارن به شهروندانشون هشدار میدن که به خاورمیانه سفر نکنید؛
و‌ مایی که داریم خاورمیانه رو زندگی میکنیم.:خخخ

aliaga
aliaga
آن کهنه درختم
که تنم زخمی برف است

حیثیت این باغ منم
خار و خسی نیست

امروز که محتاج توام
جای تو خالی است

فردا که می‌آیی به سراغم
نفسی نیست



♡✓
♡✓
توت حیاط خونه مون ...


fatme
fatme
ازوقتی اومدم اراک چن تا کفتر از ساعت 6 تا 9 صبح نمیزارن مث ادم بخوابم
هیچ جا هم نمیشینن جز بالکن اتاق ما
همش صدا میدن
با ولم کنبن

Abolfazl
Abolfazl
نکنه این قضیه گاو قرمز حقیقت باشه دجال بیاد

مهاجر
مهاجر
از دوستان کیا یه زمانی توی شبکه اجتماعی افسران بودن؟

Saye
Saye
یکم دانشگاه ارومیه:

.

رها
رها


جلوه ای از محبت خداوند در وجود فندقم:اکلیلی
-حیاط رو شستم برداشته‌ این آبنباتا رو گذاشت تو مسیر مورچه ها که گشنه نمونن:اکلیلی

حضرت@دوست
حضرت@دوست

شاطئ البحر.أول الشهر
ليلة مقمرة
وليلة صاخبة
الليلة التي تقابلنا
ووعد الندى بلمحة زهرة
هي زهرة، مستيقظة، معطرة بالحنان
وفي عينيه كان متلهفا للقاء
نأمل أن نلتقي مرتين. يوم العيد على شاطئ رؤيا الرملي
أمواج البحر وأغاني وأشعار
والليل يصف كل هذا الشغف بأنه ميثاق حب



Tasnim
Tasnim
سری قبل که اومدیم مشهد خیلی از رفتار خادمها خوشم اومد که توو جیبهاشون پر از شکلات بود و میدادن به بچه های زائر
این دفعه دیدم بچه های ما ناخوداگاه نسبت به خادمها طوری بودن که انتظار محبت و شکلات داشتن
از سری قبل دوس داشتم منم توو این قضیه شریک باشم
امشب رفتم شکلات خریدم و آوردم دم گیت که رد کنم...
نذاشتن
گفتن داخل نمیتونید ببرید
رفتم به انتظامات و خادمهای بیرون دادم اونها هم قبول کردن
جالب بود که انتظامات، یه کلاس فشرده چند دقیقه ای گذاشت برای خادم های بیرونی که حواستون باشه فقط به بچه ها شکلات بدید و ...
چیز دیگه ای که خریدم دوتا حباب ساز برای دخترا بود
خلاصه اینکه الان وسط صحن نشستیم و فاطمه زهرا خانوم با حباب سازش معرکه گرفته برای بچه های دیگه
ولی داره بهشون خوش میگذره

مهاجر
مهاجر
خط نستعلیق مبهوت کش و قوس تنت
قوطی عطاری است هر دکمه از پیراهنت

هفت شهر عشق را عطار میگردد چرا؟
وقتی از قونیه تا بلخ است چاک دامنت

آمدی جانم به قربانت کمی دیر آمدی
مولوی را منزوی کردی تو بعد رفتنت

دور کن از صحنه جرم آن لب قتاله را
تا خدا ناکرده قتل من نیفتد گردنت

در جواب دوستت دارم، خدا لعنت کند
هر که یادت داده این ممنون و مرسی گفتنت . . .



خانوم میم
خانوم میم
بیایید مافیا کنیم
آقای مهاژر مافیاس از شهر خواهش می کنم ایشونو بندازن بیرون

خانوم میم
خانوم میم
اقای هادی چرا یه بازی اینژا نمی ذارن رکورد بزنیم

صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو