من همانم که در اعماق نگاهت کورم
و به دنبال صدایت ز خوشی ها دورم
من همان قمری محزون جگر سوخته ام
که ز هجر رخ تو لحظه ای اندر گورم
چهره ات ماه شب چاردهم بود اما
من به تفسیر نگاه تو پریشان بودم
حرف هایت به دلم موشک قدر صد و ده
همچو عین الاسدی با نگهت نابودم
حین لبخند تو در جمع جهان و ملکوت
تو سلیمانی و من در ره تو چون مورم
گل لب های تورا دیدم و دیوانه شدم
و از آن پس همه شب کام تورا میبویم
دوش در خواب بدیدم که تو ره می پویی
بر در میکده رفتم و تورا می جویم
میکده ، پیر خرابات ،بدیدم با تو
خورد شد قلب ضعیفم که چو یک کافورم
قول دادی که شوم پادشه ملک دلت
حال دیدم به دلت نوکر نامشروعم
چون جهانگرد مریضی که شده زخمی عشق
زخم هایی به تنم هست و پر از ناسورم
بی تو ای قاتل من هر ورقم تاریکیست
در درون لحدم ، در پی یک سو نورم
سالها بود که همراه تو برنا بودم
حال پیری شدم و خار و خس بی شورم
تابش نور رخت بر ورق حافظه ام
خواستم پاک کنم لیک به تو مجبورم
یاد تو در سر من یک تومور بدخیم است
من بدون تو درون جگر تابوتم....
#تورنادو_نویس
مررسسی از راهنماییت:)
برات ارزوی موفقیت می کنم