مهاجر
خب کم کم داره حال و حوصله م بر میگرده سر جاش
چطور مطورید؟
ali
عارفى را پرسيدن علاج عشق چيست؟
عارف رفت وبالشى را بياورد سپس سرش را بر روى بالش قرار داد وفرمود ...
گم شين بيرون ميخوام بخوابم ...
عارف خسته بود خسته
خانوم اِچ
چرا سرکه سیب بو جوراب میده🤢
خانوم میم
پسر این چه تهرانیه شما دارید؟
چشام سوخت باو
aliaga
مهاجر با رکابی سفید بام قهر کرده فک کنم
مسولین جواب گو باشن
마흐디에
یک عدد دایی مهاحر با شلوار لی و تیشرت مشکی رویت شد
کو ببینم ی قدی بده ببینیم