مُهاجِر
حضرت عباسی این تخم مرغایی که من تو روستا میخورم واقعا تخم مرغن اصلا مزه شون یه چیز دیگه س .تو تهران خراب شده معلوم نیست تخم خره چیه بهمون میدن نه سفیدیش معلومه نه زردیش مزه هم که اصلا نداره
من همون میخوام تو روستا بمونم حاجی
مُهاجِر
زبان ترکی خیلی راحته
مثلا این کلمه
اوشوموشوموش
میدونید یعنی چی؟
یعنی سردش شده بود
به همین راحتی و خوشمزگی
اوشوموشوموش
سردش شده بود
Aseman
خب خداروشکر فک کنم همه فارسید😬😂😂😂
الان یدونه فحش ترکی بدم خودتونو نشون میدید🥸😅
Aseman
Bazen insan o kadar üzülür ve kafası karışır ki, kendini daha iyi hissetmek ve bu lanet nefretten biraz olsun kurtulmak için nereye gideceğini bilemez. Bazı yerlerde insanın kalbi kırılır, kimsenin olmadığı yerlere gitmeyi sever, kimse sadece kendisi ve Allah olmayı sevmez çünkü onun durumunu anlayan tek kişi Allah'tır. Başkalarıyla konuşmalısın, sana sebebini söylemeni mi söylüyorlar? Hey, bir sebep mi arıyorlar, yoksa zaten konuşuyorlar, sonunda suçlanacak olan sen olacaksın ve özür dilemek zorunda kalacaksın. Sevgili Tanrım, sen tek ve en iyi arkadaşsın
❤️❤️❤️
محسن
طلبکاری که مدتها سر دوانده شده بود برای وصول طلبش عزم جزم کرد و خنجر برهنه ای برداشت و به سراغ بدهکارش رفت تا طلبش را وصول کند.
بدهکار چون وضع را وخیم دید گفت:
چه به موقع آمدی که هم اکنون در فکرت بودم تا کل بدهی را یکجا تقدیمت کنم.
چون طلبکار را با زبان کمی آرام کرد دستش را گرفت و گوسفندانی را که از جلوی خانه اش میگذشتند نشانش داد و گفت:
ببین در هر رفت و برگشت این گوسفندان، چیزی از پشمشان به خار و خاشاک دیوارهای کاه گلی این گذر گیر کرده و از همین امروز من شروع به جمع آوری آنها میکنم.
بقدر کفایت که رسید آنها را شسته و به رنگرز میدهم تا رنگ کند و بعد از آن زن و بچه ام را پای دار قالی مینشانم تا فرشی بافته و به بازار برده فروخته و وجه آن را دو دستی تقدیم تو میکنم.
طلبکار از شنیدن این مهملات از فرط خشم به خنده افتاد و بدهکار هم چون خنده او را دید گفت:
مرد حسابی طلب سوخته رو به این راحتی زنده کردی، تو نخندی من بخندم....؟
مُهاجِر
سزای کسی که منو ایگنور میکنه چیه؟..........
یاس
دم در بانک
با داییم روبرو شدم فیس تو فیس ها
سلام کردم جواب نداد
اومدم مجدد بلندتر سلام کنم نگاهش انداخت
منم بلند گفتم به درک
یه فریم از زندگی دختری تنها در وطن
و این تکرار هر روزه سه سال منه
قدر بودن پدراتون بدونید
پ.ن
کل زندگیم مرور کردم من تا حالا نه جلو نه پست سر نه نیک این دایی گفتم نه بدش و هیچ برخورد خاصی بینمون نبوده
برید کامنت های بالامو بخونید ببینید من کجا گفتم باید؟؟ و آیا نوشتم همه مردها آماده این کار نیستن
ضمنا من خودم صد سال این کارو نمی کنم اگه اعتقادم به باید بود که خودم میرفتم سراغش
هرچند من واقعا نگفتم هرکس قبول نداره خارج از اسلامه ولی قطعا کسی که علاقه شخصیشو بر نص قرآن ارجح میدونه و به جای دنبال دلیل گشتن برای نص قرآن، برای علاقه خودش دلیل سازی میکنه باید یه بازنگری داشته باشه روی اعتقاداتش
گفتن لفظ حرام که لازم نیست
حرام یعنی چی؟ یعنی انجام ندادن کاری، یعنی قبیح بودن انجام کاری
خب شما نظرتون در مورد تعدد زوجات دقیقا همینه میگید قبیحه و نباید انجام بشه فقط چون نص قرآنه نمیتونید از کلمه حرام براش استفاده کنید
خب انجام بدین دیگه هر کی میخواد و خانومش هم اوکیه بره بگیره سه چهارتا دیگه
والا من نمیخوام انجام بدم
فقط وقتی می بینم اینقدر گارد هست در برابرش حرصم می گیره
دقیقا از دلیل سازی ها هم حرصم می گیره
بگید ما خوشمون نمیاد و خلاص