یافتن پست: #رو

سالومه
سالومه
در برابر ما مرگ ایستاده است.

و سرنوشت ما در دستان خاموش اوست.

زمانی که ما با سروری غرور آفرین، شراب سرخ زندگی را بالا می‌گیریم

تا از آن جام پرتلالو عرفانی بنوشیم

مرگ درحالی که از تمام جست‌وخیزهایمان به وجد آمده

تعظیم می‌کند و اشک می‌ریزد.

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
مردی نزد ایاس بن معاویه آمد و گفت:اگر خرما خورم زیانیم باشد؟ گفت:نه. گفت:در صورتیکه سیاهدانه با نان خورم گناهی کرده ام؟ گفت:نه. گفت:اگر کمی آب بر سر آن نوشم؟ گفت:من منعی ندارد. گفت:شراب شراب خرما هم ترکیب همین چیزها باشد بعد از چه رو حرامست؟ ایاس گفت:اگر بر تو کمی خاک افشانند دردت آید؟ گفت:نه. گفت:اگر بر پیکرت آب پاشند، اندامیت بشکند؟ گفت:نه. گفت: اگر از آب و خاک خمیری کنند و در آفتاب نهند که خشک شود و بر سرت بکوبند چون باشد؟ گفت: آنم می کشد. ایاس گفت:آن هم چون این باشد.

سالومه
سالومه
اگر مرگ پایان زندگی ما است

پس چرا باید مانع مردن شویم

چه سودی دارد بیشتر زندگی کنیم

****

Tasnim
Tasnim
@Samanh
با این شیرینی چای هایی که پست میکنی
تو مسلمون نیستی سمانه
مسلمون نیستی{-190-}

Tasnim
Tasnim
کاغذ دیواری یا رنگ؟
کدومش ارزونتره؟
کدومش کثیف کاریش کمتره؟

Sina
Sina
سلام . در اولین لحظه ی ورود یه سوال اساسی :
چرا اینجا فقط خانوم اچ پست میذاره ؟
بعد اون چهار پنج نفر که لایک میکنن کجا تشریف دارن ؟

√ محسن قـوامــی
√ محسن قـوامــی
خیلی گشته ام در این
جغرافیای تبعید ،
این هبوط !
چیزی برای تبسم
برای لبخند
برای خنده ،
نداشت .
تصویری اگر !
هست لبخندهایی ست که از رویِ
درد ،
گاهی ،
به تصویر کشیده می شود . . .

مهاجر
مهاجر
صدایی گرم، دستی سرد، چشمانی بلاتکلیف
گلویی تشنه، جامی می، مسلمانی بلاتکلیف…

√ محسن قـوامــی
√ محسن قـوامــی
مطربِ مهتاب‌رو آنچه شنیدی بگو
ما همگان محرمیم، آنچه بدیدی بگو


ای شه و سلطان ما ای طربستان ما
در حرم جان ما بر چه رسیدی بگو


نرگس خمّارِ او ای که خدا یار او
دوش ز گلزار او هر چه بچیدی بگو


ای شده از دست من چون دل سرمست من
ای همه را دیده تو آنچه گزیدی بگو


می‌کشدم می به چپ می‌کشدم دل به راست
رو که کشاکش خوش است تو چه کشیدی بگو


می به قدح ریختی فتنه برانگیختی
کوی خرابات را تو چه کلیدی بگو


شور خرابات ما نور مناجات ما
پرده‌ی حاجات ما هم تو دریدی بگو


ماه به ابر اندرون تیره شده‌ست و زبون
ای مه کز ابرها پاک و بعیدی بگو


ظلِّ تو پاینده باد ماه تو تابنده باد
چرخ تو را بنده باد از چه رمیدی بگو...




Hana
Hana
ی زمانی هرجا میگفتن شعر بنویس می‌نوشتم :
چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم
ناگهان دل داد زد دیوانه من میبینمش

حالا همینو الان دارم زندگی میکنم ..🚶‍♀️

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
یه ساحلی خریدم:سلام

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)

@elham محتاجم
محتاج یک فنجان چای
که پهلویش تو باشی ….:انگشتی

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)

@i3ahar_sanjab می چسبد آن فنجان چای ، که پهلویش تو باشی :عشق

یاس
یاس
من حرم لازمم دلم تنگ است :گگگ
روزگارم ببین به هم خورده :ای خدا

حسام
حسام
موقت
دیروز این موقع سر پستهای من دعوا بود ... همیشه به یادتونم پست های عزیزم {-41-}
امروز که دو تا پست کم گذشتم ببین کسی میاد بگه چرا پست کم گذاشتی ؟!!

صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو