یافتن پست: #دگری

هادی
هادی
یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری است
باش تا کار من و عقل به فردا بکشد

زخمی کینه ی من! این تو و این سینه ی من
من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد



EDRIS
EDRIS
روزی که نماند دگری بر سر کویت
دانی که ز اغیار وفادارترم من

حضرت@دوست
حضرت@دوست
روزی که نماند دگری بر سر کویت
دانی که ز اغیار وفادار ترم من!

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تو ای چنان کرد ,
که که منم یا


دانلود موزیک



حضرت@دوست
حضرت@دوست
تا هر کست ای شانه نگیرد در دست
کوتاه کن از دو زلف آن دلبر دست
دست دگری شکافت ای شانه سرت
تو زلف نگار من چه پیچی در دست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
دیگری جز تو مرا اینهمه آزار نکرد … جز تو کس در نظر خلق مرا خار نکرد
آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد … هیچ سنگین دل بیداد گر این کار نکرد
این ستمها دگری با من بیمار نکرد
هیچکس اینهمه آزار من زار نکرد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
همچو گل چند به روی همه خندان باشی؟ … همره غیر به گلگشت و گلستان باشی؟
هر زمان با دگری دست و گریبان باشی؟
زان بیاندیش که از کرده پشیمان باشی ؟
جمع با جمع نباشند و پریشان با شی… یاد حیرانی ما آری و حیران باشی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نظر از لطف به من کرد و سراپایم سوخت

آرزو دارم از آن چشم، نگاه دگری

حضرت@دوست
حضرت@دوست
صحبت حور نخواهم که بود عین قصور

با خیالِ تو اگر با دگری پردازم

LOEY♡
LOEY♡
 گفتم ای دل، نروی؟
خار شوی، زار شوی
بر سرِ آن دار شوی
بی بَر و بی بار شوی؟

نکند دام نهد؟
خام شوی، رام شوی؟
نپَری جلد شوی
بی پر و بی بال شوی؟

نکند جام دهد؟
کام دهد، از لب خود وام دهد؟
در برت ساز زند، رقص کند
کافر و بی عار شوی؟

نکند مست شوی
فارغ از این هست شوی؟
بعد آن کور شوی، کر شوی
شاعر و بیمار شوی؟

نکُنَد دل نکَنی، دل بکَنَد
بهرِ تو دِل دِل نَکُنَد؟
برود در بر یار دگری صبح که بیدار شوی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
بوی عطر تو

رنگ خود آن لحظه ای لب های من می بازد
که سگ چشم تو یک باره به من می تازد

روح خود را نبش قبرش میکنم بی یاد تو
بی تو مجهول؟دلم پس به چه ها می نازد

شده ام مشتری عطر فروشی چون که
بوی عطر تو مرا خاطره ها می سازد

من به دیدار تو با دسته گلی امده ام
دگری حلقه ی خود دست تو می اندازد

سنگ فرش این خیابان اشنای قدمم
بس به فکر تو و این فاصله می پردازد



حضرت@دوست
حضرت@دوست

ای کاش در این لحظه
از تو خبری آید
بلبل بزند نغمه
شانه به سری آید

پرواز کند خورشید
تاریکی دگر خوابید
از چشم و چراغ تو
نور دگری تابید

حتی که اگر خوابم
از یاد تو بی تابم
هر ذره نگاهت را
در خاطره می یابم

در خاطره و فکرم
هر آن تو شدی ذکرم
با جام نگاه تو
تو شربت و من سکرم

یک عمر گذشت از سر
با چشم و نگاه تر
پایان نرسید این غم
از دوری تو آخر

با زلف پریشانت
با گردی چشمانت
ما را به خدا بسپار
ای یار به قربانت


حضرت@دوست
حضرت@دوست

هنر نمای نبودم بدین هنرمندی
سخن حدیث دگر، کار قصه دگریست

گل از بساط چمن تنگدل نخواهد رفت
بدان دلیل که مهمان شامی و سحریست

تو روی سخت قضا و قدر ندیدستی
هنوز آنچه تو را مینماید آستریست
از آن، دراز نکردم سخن درین معنی

که کار زندگی لاله کار مختصریست
خوش آنکه نام نکوئی بیادگار گذاشت
که عمر بی ثمر نیک، عمر بی ثمریست

کسیکه در طلب نام نیک رنج کشید
اگر چه نام و نشانیش نیست، ناموریست



حضرت@دوست
حضرت@دوست
من در غم تو تو در هوای دگری

دلتنگ تو من تو دلگشای دگری

در مذهب عاشقان روا کی باشد

من دست تو بوسم و تو پای دگری



دانلود موزیک



حضرت@دوست
حضرت@دوست
از غایت خوبی که دگر چون تو نبینم
گویم که همانا ز جهان دگری تو

صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو