مشردون نحن على أرصفة الحنين
لا المواعيد تأتي
ولا نحن نمل الإنتظار
ما آواره ی پیاده روی دلتنگی هستیم!
نه قرارها فرا میرسند؛
و نه ما از انتظار خسته میشویم(:
و ای دوست خیالی..............
باز زیر باران خیال قدم خواهیم زد .
چترمن ازتو،توبه خیس شدنم فکرنکن،اصلابه مضامین غم انگیزدلم فکرنکن،
اینجا من هستم و تو ....تو که سایه خیالی .....
اینجا من هستم و تو و بوی عطر دلتنگی............این جا من هستم وتو همراه بغض گلو ونم باران ...چه زیبا می چکد از چشمانمان گل نم اشک به درشتی باران بهاری .بر دل تنگی زمین...و شاید بربزد در دل این کویر به پای تنها شقایق این دشت..ومن باز مانده ام تو ای شقایق تنها .واین خیال
عشق حکایت
بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت
وندران برگ و نوا خوش ناله های زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست؟
گفت ما را جلوه ی معشوق در این کار داشت
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود! از گدایان عار داشت
در نمی گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت.....
به حافظ دسترسی نداشتم اما یکهو دلم خواست این شعرو بنویسم و نوشتمش حالا بماند که تمامش یادم نیست و فقط همین چهار تا بیتش یادم بود
دلتنگی بی خبر میاد،
وسط یه مهمونی وقتی داری میخندی و خوش میگذرونی
به شکل یه آدم میاد، یه نگاه که خیلی شبیه...
وا میری..
سرتو میندازی پایین که نبینی، که یادت نیاد، که یادت بره، که یادت نمیره...
آخه بینوا مگه میشه یادت بره؟!
مهمونی تموم شده.
یه اتوبان خلوته و تو و یکی که از ضبط صوت ماشین میخونه:
" عشق اگر عشق است آسان ندارد!! " #y
همه رفتن هایشان را میگذارند برای پاییز
تو اما مانند شمعی در اوج کولاک زمستان خاموش شدی...
و از تو برای این عاشق هیچ نمانده جز تکه سنگی در دیاری که دیگر وطن نیست...
شب تاریخ دلتنگیست
و تو شبِ منی..