g.h.o.l.a.m.a.l.i
عین کوچه بن بست متروکه هست اینجا
سال نو مبارک
عین خیابان بی رفت آمد
ان شاءالله همیشه دلتون شادو لبتون خندان روز و روزگارتون بهشتی همیشه سالم و تندرست ایام بکامتون
خانوم میم
دلم می خواد همه رو لگد بزنم 🏌️
aliaga
مردی از راه فروش روغن ثروتی کلان اندوخته بود و به خاطر حرصی که داشت همیشه به غلام خود میگفت در وقت خرید روغن، هر دو انگشت سبابه را به دور پیمانه بگذارد تا روغن بیشتری برداشته شود و برعکس در وقت فروختن، آن دو انگشت را درون پیمانه بگذارد تا روغن کمتری داده شود. هر چه غلام او را از این کار بر حذر میداشت مرد توجه نمیکرد تا این که روزی هزار خیک روغن خرید و برای فروش آنها را بار کشتی کرد تا در شهر دیگری بفروشد. وقتی کشتی به میان دریا رسید، دریا توفانی شد. ناخدا فرمان داد تمام بارها را به دریا بریزند تا کشتی سبک شود و مسافران از خطر غرق شدن برهند. آن مرد از ترس جان، خیکها را یکی یکی به دریا میانداخت. در این حال غلام گفت: «ارباب انگشت انگشت مبر تا خیک خیک نریزی».
g.h.o.l.a.m.a.l.i
ز کدام رَه رسیدی ز کدام در گذشتی
که ندیده دیده ناگه به درون دل فِتادی
“هوشنگ ابتهاج”
Nariman
چگونه شاد شود
اندرون غمگینم
g.h.o.l.a.m.a.l.i
در درون ذهن من هرگز نمیمیرد کسی
مرگ احساس مرا ماتم نمیگیرد کسی
رفته ام من سال ها از خاطرات این و آن
یک سراغ ساده هم از من نمیگیرد کسی
حالا قهر کنم دوباره با همه تون
خو بی زحمت حذف بزن بعد چند مدتی با پروفایل جدید بیاییم خب.
یادته سر چی قهر کردیم یهوی اومدی گفتی ببین اگه خودت بودی هم برخورد می کردی
سال نو مبارک یا علی
عه پارسال دوست امسال آشنا